نوعی از رنگ است که مشابه نخود باشد. (آنندراج) (غیاث اللغات). رنگی که مانند رنگ نخود باشد. (فرهنگ نظام). به رنگ نخود. زرد کم رنگ، چیزی که به رنگ نخود باشد. (از فرهنگ نظام) ، به شکل و اندازۀ نخود. ریزه چون دانۀ نخود. - استخوان نخودی، عظم حمصی. رجوع به حمص شود. - نخودی خندیدن، لبها را فراهم آورده خندیدن. لبها را غنچه کرده خندیدن
دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه و ارداک شهرستان مشهد، در دوهزارگزی شمال مشهد و 2هزارگزی مشرق راه مشهد به قوچان. در جلگۀ معتدل هوائی واقع است و 283 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات، شغل اهالی زراعت و مالداری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
نخود بوداده. (فرهنگ نظام). قسمی نخود که برشته کنند و آن جزو آجیل است. (یادداشت مؤلف) ، نخود ریزه و کوچک تر از نخودهای معمولی. - مثل نخودچی،به خردی و ریزی نخود. - امثال: چشمها دارد نخودچی ابرو ندارد هیچی، چشمانش به غایت ریز و کوچک است و ابروانش دلپسند و پرپشت نیست
این کلمه تصحیف پسودی یا بسودی است. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). برزیگر. (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج). زراعت کننده. (برهان قاطع). مزارع. (انجمن آرا) (آنندراج). گروهی که به کشت و زراعت مشغولند. (ناظم الاطباء). و این قسم سیم است از چهار قسم طوایف انسان که جمشید قرار داد. (از برهان قاطع). فردوسی در ذکر طبقات چهارگانه مردم در زمان جمشید گوید: نسودی (ظ: پسودی) سه دیگر گُرُه را شناس کجا نیست بر کس از ایشان سپاس. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). و نیز رجوع به کاتوزی و نیساری و اهنوخوشی شود