ناپاک. پلید. آلوده. غیرطاهر. پلشت. ریمن. رجس. رجوع به مادۀ قبل شود: چه بزرگ غبنی و عظیم عیبی باشد باقی را به فانی و دایم را به زایل فروختن و جان پاک را فدای تن نجس داشتن. (کلیله و دمنه). من تیمم به سر خاک نجس کی کنم کآب به جای است مرا. خاقانی. - نجس العین، چیزی که نجاست، ذاتی آن باشد. - امثال: چون نجس تر شود نجستر شود. دریا به دهان سگ نجس کی گردد ؟ ، داء نجس و نجیس، مرضی که بهبود ندارد. (اقرب الموارد) (از المنجد) ، مردار. (یادداشت مؤلف)
ناپاک. پلید. آلوده. غیرطاهر. پلشت. ریمن. رجس. رجوع به مادۀ قبل شود: چه بزرگ غبنی و عظیم عیبی باشد باقی را به فانی و دایم را به زایل فروختن و جان پاک را فدای تن نجس داشتن. (کلیله و دمنه). من تیمم به سر خاک نجس کی کنم کآب به جای است مرا. خاقانی. - نجس العین، چیزی که نجاست، ذاتی آن باشد. - امثال: چون نجس تر شود نجستر شود. دریا به دهان سگ نجس کی گردد ؟ ، داء نجس و نجیس، مرضی که بهبود ندارد. (اقرب الموارد) (از المنجد) ، مردار. (یادداشت مؤلف)
نجس کننده. ناپاک کننده. رجوع به تنجیس شود، آنکه تعویذ تنجیس بر وی آویزند. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). کسی که بر وی جهت دفع چشم زخم تعویذ تنجیس آویزند، از قبیل مهره و استخوان مرده و پلیدی و لتۀ حیض و جز آن. (ناظم الاطباء). رجوع به تنجیس شود
نجس کننده. ناپاک کننده. رجوع به تنجیس شود، آنکه تعویذ تنجیس بر وی آویزند. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). کسی که بر وی جهت دفع چشم زخم تعویذ تنجیس آویزند، از قبیل مهره و استخوان مرده و پلیدی و لتۀ حیض و جز آن. (ناظم الاطباء). رجوع به تنجیس شود
آنچه که شامل انواع متعدده باشد مثل جنس حیوان که شامل انسان و سایر جانداران است و شامل انواع باشد و نوع شامل اصناف و صنف شامل افراد، بمعنی کالا و متاع هم میگویند منجمد شدن آب منجمد شدن آب
آنچه که شامل انواع متعدده باشد مثل جنس حیوان که شامل انسان و سایر جانداران است و شامل انواع باشد و نوع شامل اصناف و صنف شامل افراد، بمعنی کالا و متاع هم میگویند منجمد شدن آب منجمد شدن آب