معنی تنجس تنجس (تَ وُ) پلید شدن. (زوزنی) (دهار) (آنندراج). ناپاک شدن، کاری کردن که بدان از نجاست برآید. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) لغت نامه دهخدا