زه کردن زخم و روان شدن. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). شکافتن ریش و جز آن. (تاج المصادر بیهقی). نجیج. (المنجد). سر باز کردن زخم، بشتافتن. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) ، چیزی را از دهان افکندن. (از المنجد)
زه کردن زخم و روان شدن. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). شکافتن ریش و جز آن. (تاج المصادر بیهقی). نجیج. (المنجد). سر باز کردن زخم، بشتافتن. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) ، چیزی را از دهان افکندن. (از المنجد)
اندرون دهان. (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (فرهنگ خطی) (شمس فخری). مصحف بج است. (حاشیۀ برهان قاطع معین). رجوع به بج شود: بی مدحت تو هرکه دهان را بگشاید دندانش کند چرخ برون یک به یک از نج. شمس فخری
اندرون دهان. (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (فرهنگ خطی) (شمس فخری). مصحف بج است. (حاشیۀ برهان قاطع معین). رجوع به بج شود: بی مدحت تو هرکه دهان را بگشاید دندانْش کند چرخ برون یک به یک از نج. شمس فخری
دهی است از دهستان میان رود علیا از بخش نور شهرستان آمل، در 50 هزارگزی جنوب غربی آمل در منطقه ای کوهستانی وسردسیر واقع است و 800 تن سکنه دارد. آبش از چشمه سار، محصولش غلات و سیب زمینی و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
دهی است از دهستان میان رود علیا از بخش نور شهرستان آمل، در 50 هزارگزی جنوب غربی آمل در منطقه ای کوهستانی وسردسیر واقع است و 800 تن سکنه دارد. آبش از چشمه سار، محصولش غلات و سیب زمینی و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)