جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با نجیبه

نجیبه

نجیبه
نجیبه در فارسی مونث نجیب ماده شتر گرامی مونث نجیب، جمع نجابت (نجائب)
فرهنگ لغت هوشیار

نجیبه

نجیبه
تأنیث نجیب است. (اقرب الموارد). ج، نجائب. رجوع به نجیب شود
لغت نامه دهخدا

جنیبه

جنیبه
پالاد به ترکی کتل گویند اسپی است که پیشاپیش اسپ شاهان و فرماندهان برند پالا ز دروازه تا درگه شه دو میل - دو رویه سپه بود و پالا و پیل (اسدی توسی) یدک اسب کتل بالاد بالاده. توضیح جنیبه در عربی صوف پشم شتر شش ساله و ناقه ایست که بدراهم بکسی دهند تا بر آن غله آرد (منتهی الارب) و بمعنی مذکر و در بالا در عربی (جنیب) است. رک منتهی الارب
فرهنگ لغت هوشیار

نصیبه

نصیبه
تقدیر، سرنوشت، برای مِثال کنون به آب می لعل خرقه می شویم / نصیبۀ ازل از خود نمی توان انداخت (حافظ - ۵۰)، نصیب، بهره، هرچه که آن را علم و نشان گردانند، سنگی که در گرداگرد حوض نصب کنند
نصیبه
فرهنگ فارسی عمید

عجیبه

عجیبه
مونث عجیب کار شگفت مونث عجیب جمع عجائب (عجایب) : امور عجیبه
عجیبه
فرهنگ لغت هوشیار