جدول جو
جدول جو

معنی نبینه - جستجوی لغت در جدول جو

نبینه
(نَ نَ / نَ نِ)
در تداول، فرزند پنجم. پس از نبیره. فرزند پشت پنجم، یعنی فرزند فرزند فرزند فرزند، بدین ترتیب: 1- فرزند 2- نوه (نبسه) 3- نتیجه 4- نبیره 5- نبینه. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
نبینه
فرزندپنجم که پس ازنبیره قرار دارد
تصویری از نبینه
تصویر نبینه
فرهنگ لغت هوشیار
نبینه
((نَ نَ یا نِ))
فرزند پنجم که پس از نبیره قرار دارد
تصویری از نبینه
تصویر نبینه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نگینه
تصویر نگینه
(دخترانه)
نگین + های تشبیه، مانند نگین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نبیره
تصویر نبیره
فرزند نوه، فرزندزاده، فرزند فرزند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غبینه
تصویر غبینه
فریب، فریب خوردگی در معامله، زیان، نقصان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نرینه
تصویر نرینه
از جنس نر، جنس نر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نبیسه
تصویر نبیسه
نوه، فرزند فرزند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شبینه
تصویر شبینه
شبانه، خوراکی که از شب مانده باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نشینه
تصویر نشینه
نشیمن، جای نشستن، جایی که در آن پرندگان بنشینند
فرهنگ فارسی عمید
(خُ نَ / نِ)
دهی است از دهستان نهرهاشم بخش مرکزی شهرستان اهواز واقع در هفت هزارگزی جنوب باختری اهواز و کنار رود کارون. این دهکده دارای 50تن سکنه میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(خَ نَ)
یخنی. (از بحر الجواهر). شاید مصحف خبیئه باشد
لغت نامه دهخدا
(حُ بَ نَ)
ام حبین. العظایه. (قطر المحیط). جانورکی است کلان شکم مشابه حرباء و آن را ام حبین نیز گویند. (آنندراج). و در منتهی الارب آن را حبیبه آورده است
لغت نامه دهخدا
(ضَ نَ)
پدر بطنی است از عرب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(تَ نَ / نِ)
عنکبوت. (لسان العجم شعوری ج 1 ورق 292 الف) (ناظم الاطباء) :
درون خانه سیم و زر دفینه
کشیده بر درش پرده تبینه.
میرنظمی (از شعوری ایضاً).
، قی و استفراغ. (انجمن آرا) (آنندراج). قی و آنکه قی میکند. (ناظم الاطباء) :
دارم ز تبینۀ شبینه
درد کمر و خراش سینه.
(مؤلف انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
برگشتن از چیزی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(زَ نَ)
ابن جندع بن لیث بن بکر، جدّ کلاب زبینی و ابی ّبن امیۀ زبینی است. (از انساب سمعانی). رجوع به زبینی (... ابی...) شود
ابن مالک بن سبیعه بن ربیعه بن سبیع. جد اوس ابن مالک است. (از انساب سمعانی). رجوع به زبینی (... اوس) شود
لغت نامه دهخدا
(غَ نَ)
نقصانی. بیخردی. (منتهی الارب) (آنندراج) ، فریب، فریب خوری در خرید. (منتهی الارب). فریب خوری در خرید و فروخت. (آنندراج) ، به معنی غبن:
چشمی که جز به روی تو برمیکنم خطاست
وآن دم که بی تو میگذرانم غبینه ای.
سعدی (غزلیات چ فروغی)
لغت نامه دهخدا
جای نشستن نشیمن. سری بدام و قفس نیست شاهبازان را بدست شاه نظر کن ببین نشینه ما. (سالک یزدی. چراغ هدایت فرنظا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نگینه
تصویر نگینه
نگین: گفتند این تخیل چنانست چون مهر پذرفتن موم از نگینه انگشتری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نبیله
تصویر نبیله
نبیله در فارسی مونث نبیل بنگرید به نبیل مونث نبیل، جمع نبائل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نبیره
تصویر نبیره
فرزند نوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نرینه
تصویر نرینه
نوع مذکر هر حیوان، جنس نر، مقابل مادینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبینه
تصویر مبینه
مونث مبین روشن گشته آشکار شده مونث مبین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لبینه
تصویر لبینه
لبنیه در فارسی: مونث لبنی شیری جیوی شیر دار، خشتک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غبینه
تصویر غبینه
فریب، بی خردی در خرید و فروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبینه
تصویر شبینه
خوراکی که از شب مانده باشد، منسوب به شب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبینه
تصویر تبینه
عنکبوت
فرهنگ لغت هوشیار
سرکش متمرد، سخت شدید، سرهنگ سلطان، هریک از فرشتگان شکنجه جمع زبانیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نبیسه
تصویر نبیسه
فرزندزاده پسرزاده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبینه
تصویر شبینه
((شَ نِ))
منسوب به شب، خوراکی که از شب مانده باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نرینه
تصویر نرینه
((نَ نِ))
از جنس نر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نبیسه
تصویر نبیسه
((نَ سَ یا س))
نواسه. نواسی. نپسه. نپس. نبسه، فرزندزاده، پسرزاده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نبیره
تصویر نبیره
((نَ رِ))
فرزند فرزند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نرینه
تصویر نرینه
مذکر
فرهنگ واژه فارسی سره