پالاون، ظرفی باشد مانند کفگیر که چیزها در آن صاف کنند وآنرا ترشی پالا گویند، (برهان)، ظرفی بود مانند طبقی که در آن سوراخ بسیار باشد مثل کفگیر که طباخان و حلوائیان آنرا بر سر دیگ نهند و روغن و شیره و ترشیها و امثال آنرا بدان صاف کنند، زازل، ترشی پالا، آردن، (جهانگیری)، آبکش، ماشو، ماشوب، رجوع به پالاون شود
پالاون، ظرفی باشد مانند کفگیر که چیزها در آن صاف کنند وآنرا ترشی پالا گویند، (برهان)، ظرفی بود مانند طبقی که در آن سوراخ بسیار باشد مثل کفگیر که طباخان و حلوائیان آنرا بر سر دیگ نهند و روغن و شیره و ترشیها و امثال آنرا بدان صاف کنند، زازل، ترشی پالا، آردن، (جهانگیری)، آبکش، ماشو، ماشوب، رجوع به پالاون شود
دهی است از شهرستان شمیران در 3هزارگزی شرق تجریش و دامنۀ سردسیری واقعاست و 670 تن سکنه دارد. سکنۀ این ده در تابستان به 1000 نفر می رسد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
دهی است از شهرستان شمیران در 3هزارگزی شرق تجریش و دامنۀ سردسیری واقعاست و 670 تن سکنه دارد. سکنۀ این ده در تابستان به 1000 نفر می رسد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
نابسامان، بی هنجار، آشفته، بی حساب، نامنظم: اندرین روزگار ناسامان هرکه را علم هست یا هنر است همچو روباه هست کشتۀ دم همچو طاوس مبتلای پر است، محمد بن عبدالملک، ، تبهکار، نابکار، هرزه، پریشان، نامربوط، نابجا: یلدرجی از گفتۀ ناسامان پشیمان شد، (جهانگشای جوینی)، رجوع به نابسامان شود
نابسامان، بی هنجار، آشفته، بی حساب، نامنظم: اندرین روزگار ناسامان هرکه را علم هست یا هنر است همچو روباه هست کشتۀ دم همچو طاوس مبتلای پر است، محمد بن عبدالملک، ، تبهکار، نابکار، هرزه، پریشان، نامربوط، نابجا: یلدرجی از گفتۀ ناسامان پشیمان شد، (جهانگشای جوینی)، رجوع به نابسامان شود
از دهات دهستان حومه بخش اشنویۀ شهرستان ارومیه است، در 3500 گزی شمال شرقی اشنویه بر سر راه ارابه رو اشنویه در دامنۀ سردسیر سالم هوائی واقع است و 477 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه اشنویه تأمین میشود. محصولش غلات، حبوبات و توتون است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنعت دستی ایشان جاجیم بافی است. راه ارابه رو دارد و در تابستان از طریق اشنویه میتوان با ماشین رفت. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
از دهات دهستان حومه بخش اشنویۀ شهرستان ارومیه است، در 3500 گزی شمال شرقی اشنویه بر سر راه ارابه رو اشنویه در دامنۀ سردسیر سالم هوائی واقع است و 477 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه اشنویه تأمین میشود. محصولش غلات، حبوبات و توتون است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنعت دستی ایشان جاجیم بافی است. راه ارابه رو دارد و در تابستان از طریق اشنویه میتوان با ماشین رفت. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
ناگهان، غفلهً، بغتهً، بدیههً، به ناگاه، دفعهً، یکباره: بگشادش در با کبر شهنشاهان گفت بسم اﷲ و اندرشد ناگاهان، منوچهری، به سحرگاهان ناگاهان آواز کلنگ راست چون غیو کند صفدر بر کردوسی، منوچهری، چند ناگاهان به چاه اندر فتاد آنکه او مر دیگران راه چاه کند، ناصرخسرو، کشته فرزند گرامی را گر ناگاهان بیند از بیم خروشید نیارد مادر، انوری، جهان جان کمال الدین سماعیل شنیدم وی که ناگاهان فروشد، اثیرالدین اومانی (از آنندراج)، ، ناگهانی، فجائی: موج دریاست قربت شاهان خشم ایشان بلای ناگاهان، اوحدی، - به ناگاهان، ناگاهان، به ناگاه: ور زآنکه بغرّدی به ناگاهان پیرامن او هزبر یا ببری، منوچهری
ناگهان، غفلهً، بغتهً، بدیههً، به ناگاه، دفعهً، یکباره: بگشادش در با کبر شهنشاهان گفت بسم اﷲ و اندرشد ناگاهان، منوچهری، به سحرگاهان ناگاهان آواز کلنگ راست چون غیو کند صفدر بر کردوسی، منوچهری، چند ناگاهان به چاه اندر فتاد آنکه او مر دیگران راه چاه کند، ناصرخسرو، کشته فرزند گرامی را گر ناگاهان بیند از بیم خروشید نیارد مادر، انوری، جهان جان کمال الدین سماعیل شنیدم وی که ناگاهان فروشد، اثیرالدین اومانی (از آنندراج)، ، ناگهانی، فجائی: موج دریاست قربت شاهان خشم ایشان بلای ناگاهان، اوحدی، - به ناگاهان، ناگاهان، به ناگاه: ور زآنکه بغرّدی به ناگاهان پیرامن او هزبر یا ببری، منوچهری
ظرفی باشد مانند کفگیر که چیزهادر آن صاف کنند ظرفی که طباخان و حلواییان برای صاف کردن روغن و شیره و جز آن بر سر دیگ نهند آبکش ماشو ماشوب ترشی پالا پالاوان صافی
ظرفی باشد مانند کفگیر که چیزهادر آن صاف کنند ظرفی که طباخان و حلواییان برای صاف کردن روغن و شیره و جز آن بر سر دیگ نهند آبکش ماشو ماشوب ترشی پالا پالاوان صافی