جدول جو
جدول جو

معنی ناگاهان

ناگاهان
ناگهان، ناگاه، بی وقت، بی خبر، سرزده
تصویری از ناگاهان
تصویر ناگاهان
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با ناگاهان

ناگاهان

ناگاهان
ناگهان دفعه غفله: بسحر گاهان ناگاهان ظواز کلنگ راست چون غیو کند صفدر بر کردوسی. (منوچهری) یابه ناگاهان. غفله ناگهانی: ورزانکه بغردی بناگاهان پیرامن او هزبر یا ببری... (منوچهری لغ)، آنچه که غفله فرارسدناگهانی: موج دریاست قربت شاهان خشم ایشان بلای ناگاهان. (اوحدی)
فرهنگ لغت هوشیار

ناگاهان

ناگاهان
ناگهان، غفلهً، بغتهً، بدیههً، به ناگاه، دفعهً، یکباره:
بگشادش در با کبر شهنشاهان
گفت بسم اﷲ و اندرشد ناگاهان،
منوچهری،
به سحرگاهان ناگاهان آواز کلنگ
راست چون غیو کند صفدر بر کردوسی،
منوچهری،
چند ناگاهان به چاه اندر فتاد
آنکه او مر دیگران راه چاه کند،
ناصرخسرو،
کشته فرزند گرامی را گر ناگاهان
بیند از بیم خروشید نیارد مادر،
انوری،
جهان جان کمال الدین سماعیل
شنیدم وی که ناگاهان فروشد،
اثیرالدین اومانی (از آنندراج)،
،
ناگهانی، فجائی:
موج دریاست قربت شاهان
خشم ایشان بلای ناگاهان،
اوحدی،
- به ناگاهان، ناگاهان، به ناگاه:
ور زآنکه بغرّدی به ناگاهان
پیرامن او هزبر یا ببری،
منوچهری
لغت نامه دهخدا

ناگاهیان

ناگاهیان
ناگهان غفله: بساز مجلس و پیش من آر جام نبید هلاکه دوست بناگاهیان فراز رسید. توضیح شمس قیس این کلمه راجزو} زیادات {آورده که بجای} ناگاهان {استعمال کرده اند
فرهنگ لغت هوشیار

ناگاهانی

ناگاهانی
آنچه که غفله روی دهد: می چاره مرگ ناگهانی است سرمایه عمر جاودانی است. (واله اصفهانی)، فجاه غفله
فرهنگ لغت هوشیار

ناآگاهان

ناآگاهان
غفلهً، بغتهً، ناگاه، ناگاهان، ناگه، ناگهان، علی العمیاء، ندانسته
لغت نامه دهخدا

ناگاهیان

ناگاهیان
ناگهان:
گذر کرد از آن سوی خرگاهیان
به تاتار زد خیمه ناگاهیان،
اسدی (گرشاسب نامه)
لغت نامه دهخدا