جدول جو
جدول جو

معنی ناطع - جستجوی لغت در جدول جو

ناطع
(طِ)
آنکه با دندان های پیشین می خورد. (ناظم الاطباء) ، که لقمه را قطع کندو به خوان بازگرداند. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه). که لقمۀ گاززده را به سفره بازبرگرداند، آنکه در کام سخن می گوید. (ناظم الاطباء) ، خالص. گویند: بیاض ناطع. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه). الخالص من اللون و غیرها. (المنجد) بیاض ناطع، سپیدی خالص. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ناطف
تصویر ناطف
نوعی حلوا، شکرینه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناقع
تصویر ناقع
ویژگی زهر کشنده که در همۀ بدن نفوذ کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناجع
تصویر ناجع
اثربخش، تاثیر کننده، گوارا، نافع، سودمند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناطق
تصویر ناطق
نطق کننده، سخنران، گوینده، سخنگو، آشکارا، واضح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نافع
تصویر نافع
نفع رساننده، سودمند، سود کننده، از نام های باری تعالی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قاطع
تصویر قاطع
تغییر ناپذیر، قطع کننده، برنده، تیز، بران، محکم، استوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ساطع
تصویر ساطع
برآینده، برافراشته، درخشنده، درخشان، تابان، دمنده، دمیده، پراکنده، آشکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناطق
تصویر ناطق
گویا، گوینده، سخنگوی، نطق کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نطاع
تصویر نطاع
سفره آرای خوانچین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناشع
تصویر ناشع
بلند و برآمده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناطب
تصویر ناطب
پالونه (پالونه صافی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناطر
تصویر ناطر
رز کار رز بان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناطف
تصویر ناطف
شکر ینه کبیتا آنچه ازمالیات که روان باشد، نوعی حلواشکرینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناطس
تصویر ناطس
ابیشه (جاسوس)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نافع
تصویر نافع
سوددهنده، سودمند، فایده بخش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناخع
تصویر ناخع
دانا
فرهنگ لغت هوشیار
تابان درخشان، بلند افراشته، پراکنده تابان درخشان، آشکار هویدا، افراشته افراخته بلند، پراکنده منتشر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناجع
تصویر ناجع
سودمند، نافع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناسع
تصویر ناسع
گردن دراز، برآمده، خروسه نابریده: زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نازع
تصویر نازع
بیگانه، تیر انداز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاطع
تصویر قاطع
برنده، تیز، جدا کننده، بران، قطع کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناطف
تصویر ناطف
((طِ))
آن چه از مالیات که روان باشد، نوعی حلوا، شکرینه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناطق
تصویر ناطق
((طِ))
نطق کننده، گوینده، سخنران، خطیب، اموال جاندار مانند، چهارپا، غلام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نافع
تصویر نافع
((فِ))
سودمند، نفع رساننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناجع
تصویر ناجع
((جِ))
سودمند، طالب چراگاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قاطع
تصویر قاطع
((طِ))
برنده، قطع کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ساطع
تصویر ساطع
تابان، برافراشته، آشکار، پراکنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناطق
تصویر ناطق
سخنران، سخنگو
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قاطع
تصویر قاطع
Assertive
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از قاطع
تصویر قاطع
assertivo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از قاطع
تصویر قاطع
durchsetzungsfähig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از قاطع
تصویر قاطع
stanowczy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از قاطع
تصویر قاطع
настойчивый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از قاطع
تصویر قاطع
наполегливий
دیکشنری فارسی به اوکراینی