اسم فاعل است از نفع به معنی آن که معاونت می کند کسی را در وصول به خیر. (از معجم متن اللغه) ، سوددهنده. (السامی فی الاسامی) (مهذب الاسماء). سوددهنده. سودبخش. (مهذب الاسماء) سودمند. مفید. بافایده. بکار. (ناظم الاطباء). نفعدهنده. سودرساننده. (فرهنگ نظام). فایده بخش. مقابل مضر و ضار و ضاری: لابد بودش عمری افزون ز همه شاهان از اول و از آخر از نافع و از ضاری. منوچهری. دولت ضایر بگاه صلح تو نافع شود دولت نافع بگاه خشم تو ضایر شود. منوچهری. و اوست نافع و ضار آفرینندۀ حرکات و سکنات. (کتاب النقض ص 444) ، داروئی که بیماری را برطرف کندو نابود سازد. (ناظم الاطباء) : داروی نافع، دوای مفید و مؤثر و بهبودبخش و معالج، موافق. خوب. نیک. (ناظم الاطباء). سازگار. ملایم طبع و مزاج، (اصطلاح علوم عقلی و حکمت) آنچه مطلوب بالغیر است نافع و آنچه مطلوب بالذات است خیر گویند. (فرهنگ علوم عقلی ص 590 از شفای ابن سینا ج 2 ص 576)
نام زندانی است بناکردۀ علی بن ابی طالب. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). زندانی است که امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام از نی بنا کرد. (از معجم متن اللغه) روستائی است به یمن. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). از مخالیف یمن است. (معجم البلدان)
ابن جبیربن مطعم النوفلی، تابعی و از علمای قریش است. وی به سال 99 هجری قمری درگذشت. (از حبیب السیر ج 2 ص 169). رجوع به المصاحف ص 118 و العقد الفرید ج 2 ص 60 و ج 3 ص 36 و البیان و التبیین ج 2 ص 173 و نیزرجوع به ابومحمد نافعبن جبیر در این لغت نامه شود مولی غیلان بن سلمه الثقفی، صحابی است. وی غلام غیلان بود و از نزد مولایش فرار کرد و به خدمت رسول اﷲ رسید و اسلام آورد و پس از آنکه غیلان نیز مسلمان شد پیغمبر اسلام نافع را به او مسترد گردانید. رجوع به الاصابه ج 5 ص 229 شود ابن ظریب بن عمرو بن نوفل بن عبدمناف نوفلی، از صحابه است. به روایت هشام بن الکلبی و العدوی وی برای عمر بن خطاب کتابت قرآن می کرد و به قول البلاذری برای عثمان کتابت مصحف می کرد رجوع به الاصابه ج 5 ص 226 شود ابن بدیل بن ورقاء الخزاعی، از صحابۀ رسول الله است. وی راپیغمبر اسلام با منذر بن عمرو با گروهی دیگر به نجد فرستاد و در آنجا کشته شد. رجوع به الاصابه ج 5 ص 224 و عقدالفرید ج 3 ص 333 شود نام فرزندی است که از سمیه مادر زیاد بن ابیه در خانه حارث بن کلدۀ ثقفی متولد شد و او را زیاد به فرزندی قبول کرد. رجوع به تاریخ حبیب السیر ج 2 ص 117 شود ابن هشام بن حکیم بن حزام. از صحابۀ پیغمبر و ازراویان حدیث است. به روایت حمدالله مستوفی وی در روز فتح مکه اسلام آورد. رجوع به تاریخ گزیده ص 240 شود ابن عبدالقیس الفهری. برادر مادری عاص بن وائل، و از اصحاب پیغمبر اسلام است. وی در فتح مصر با عمرو بن عاص همراه بود. رجوع به الاصابه ج 5 ص 226 شود ابن عبدالله خزاعی. وی به عهد عمر بن خطاب حکمران مکه بود. رجوع به از عرب تا دیالمه ص 309 و نیز رجوع به نافعبن عبدالحارث در این لغت نامه شود ابن ابی نعیم. رجوع به نافع عبدالرحمن بن ابی نعیم در این لغت نامه و نیز رجوع به المصاحف ص 143 و سیره عمر بن عبدالعزیز ص 294 شود ابن حارس بن کلده الثقفی، از صحابه است. رجوع به الاصابه ج 5ص 224 و 225 و العقدالفرید ج 5 ص 289 و ج 7 ص 147 شود ابن سلیمان العبدی، صحابی است. وی به دوران کودکی به خدمت رسول الله رسید. رجوع به الاصابه ج 5 ص 225 شود ابن غیلان بن سلمه الثقفی. از اصحاب پیغمبر است و در واقعۀ جندل کشته شد. رجوع به الاصابه ج 5 ص 227 شود