جدول جو
جدول جو

معنی ناشص - جستجوی لغت در جدول جو

ناشص
(شِ)
ناسازوار و غضبناک. (منتهی الارب) (آنندراج). زنی که ناسازگاری کند با شوی خویش. (از اقرب الموارد). زنی که ناسازواری کند شوی را و در غضب و خشم آورد آن را. (ناظم الاطباء). ناشز. ناشزه
لغت نامه دهخدا
ناشص
ناسازوار، خشمگین
تصویری از ناشص
تصویر ناشص
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ناشر
تصویر ناشر
نشر کننده، توزیع کننده، پراکنده کننده، کسی که به چاپ و نشر کتاب مشغول است، مؤسسه ای که به چاپ و نشر کتاب مشغول است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناشز
تصویر ناشز
مردی که حقوق همسر خود را رعایت نمی کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناشو
تصویر ناشو
ناشدنی، نشدنی، محال، غیرممکن، ناشور، ناشسته، شسته نشده، پارچۀ نخی چرک تاب مانند متقال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناقص
تصویر ناقص
آنچه کامل نیست مثلاً اطلاعات ناقص، معیوب مثلاً عضو ناقص، چیزی یا کسی که به حد کمال نرسیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناشی
تصویر ناشی
کسی که هنوز در کار خود استادی و مهارت پیدا نکرده، تازه کار، بی تجربه، پیداشونده، پدیدآمده، ناشیانه
فرهنگ فارسی عمید
ناشی در فارسی برنا جوانک، تازه کار بی آزمون تازه کارمبتدی بی تجربه، ختم است برغم چندناشی بر خاقانی سخن تراشی. (خاقانی انجمن لغ)، بی تجربه، تازه کار، ناآزموده، بی مهارت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناشز
تصویر ناشز
سرپیچنده: از فرمان شوی دشفرمان در پهلوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناشط
تصویر ناشط
شادمان، گاو نر دشتی گاو رپدرام سودانی، در رو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناشع
تصویر ناشع
بلند و برآمده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نشاص
تصویر نشاص
ابر بلند، لشکر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناقص
تصویر ناقص
ناتمام، ناکامل، نیمه کاره، نادرست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناخص
تصویر ناخص
گنده پیر چروکیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناشب
تصویر ناشب
تیردار، تیرانداز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناشد
تصویر ناشد
خواهنده، شناساننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناشر
تصویر ناشر
توزیع کننده، نشر دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناشی
تصویر ناشی
نشأت گیرنده، پیدا شونده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناشی
تصویر ناشی
تازه کار، بی تجربه، ناوارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناشو
تصویر ناشو
((شَ))
نشدنی، محال، غیرممکن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناشر
تصویر ناشر
((ش))
نشرکننده، منتشر کننده، شخص یا مؤسسه ای که کتب و نشریات را چاپ و منتشر کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناقص
تصویر ناقص
((قِ))
ناتمام، نارسا، مقابل کامل
ناقص العقل: کنایه از کم خرد و احمق
ناقص الاعضاء: کنایه از کسی که در اعضای بدنش نقصی باشد
ناقص الخلقه: کنایه از آن که دارای نقص مادرزادی باشد
ناقص العضو: آن که عضوی از اعضای بدنش ناقص باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناشی
تصویر ناشی
نیازموده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ناقص
تصویر ناقص
Bungling, Lacking, Imperfect, Inadequate, Injudicious, Partial, Scraggly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ناشر
تصویر ناشر
Promulgator
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ناقص
تصویر ناقص
desajeitado, imperfeito, inadequado, imprudente, carente, parcial, desleixado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ناشر
تصویر ناشر
promulgador
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ناقص
تصویر ناقص
torpe, imperfecto, inadecuado, imprudente, carente, parcial, desaliñado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ناشر
تصویر ناشر
promulgador
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ناشر
تصویر ناشر
promotor
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ناقص
تصویر ناقص
niezdarny, niedoskonały, niewystarczający, nierozważny, brakujący, częściowy, niechlujny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ناقص
تصویر ناقص
неуклюжий , несовершенный , неадекватный , неразумный , отсутствующий , частичный , неопрятный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ناشر
تصویر ناشر
провозгласитель
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ناقص
تصویر ناقص
незграбний , неповний , недостатній , нерозважливий , частковий , неприглядний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ناشر
تصویر ناشر
промоутер
دیکشنری فارسی به اوکراینی