- ناشاد
- آنکه شاد و خوشحال نیست، غمگین
معنی ناشاد - جستجوی لغت در جدول جو
- ناشاد
- بی مسرت، حزین، ناخوش، ناخشنود
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تعریف کردن گشمده را
بخشش، دهش، پاداش
جوانی که تازه داماد شده، تازه داماد
بخشش، عطا، کرم، دهش، بخشیدن چیزی به کسی، صفد، احسان، سماحت، بغیاز، عطیّه، داد و دهش، دهشت، جود، منحت، داشن، بذل، عتق، جدوا، برمغاز، فغیاز، اعطا، داشات برای مثال خواستم با نیاز و داشادش / پدر اینجا به من فرستادش (عنصری - ۳۶۷)
پاداش
پاداش
جامه پشمینه را گویند
نازاینده سترون عقیم: گاو نازاد گشت زاینده آب در جویها فزاینده. (نظامی)
عطا، بخشش، پاداش، مزد
سترون، عقیم، نازا
خواندن شعر کسی برای دیگری، شعر خواندن، هجو کردن، راهنمایی کردن، تعریف گمشده ای را کردن و در طلب آن رفتن
خواهنده، شناساننده
سوگند دادن، تحلیف، خواندن کسی را به کاری
ناشاد، آنکه شاد و خوشحال نیست، غمگین
ناشاد، آنکه شاد و خوشحال نیست، غمگین
ناشاد، آنکه شاد و خوشحال نیست، غمگین
ناشاد مقابل شادمان
غمناک، اندوهگین، رنجیده
ناشاد مقابل شادان