جدول جو
جدول جو

معنی نارسانا - جستجوی لغت در جدول جو

نارسانا
عایق
متضاد: رسانا
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ناردانه
تصویر ناردانه
(دخترانه)
دانه انار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نیروانا
تصویر نیروانا
(دخترانه)
آخرین مرحله سلوک در نزد بودا که مرحله محو شدن جنبه حیوانی وجود و رسیدن به کمال است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ناردانا
تصویر ناردانا
(دخترانه)
دانه انار، ناردانه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نارسایی
تصویر نارسایی
کوتاهی، ناشایستگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نارسان
تصویر نارسان
نارس، خام، کنایه از ناتمام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناتوانا
تصویر ناتوانا
ضعیف، عاجز، درمانده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناردانگ
تصویر ناردانگ
ناردان، دانۀ انار، آب انار، شربت انار، برای مثال آنچه شیرین است او شد ناردانگ / وان که پوسیده ست نبود غیر بانگ (مولوی - ۶۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناخوانا
تصویر ناخوانا
خطی که به آسانی خوانده نشود، بی سواد، امّی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مارسانان
تصویر مارسانان
مارسان، رده ای از جانوران که شبیه مار هستند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نارستان
تصویر نارستان
انارستان، باغ انار
فرهنگ فارسی عمید
(دَ گَ)
آنکه نمی رساند. (ناظم الاطباء) ، نرسنده. که نمی رسد:
چو نیکی فزائی به روی خسان
بود مزد آن سوی تو نارسان.
فردوسی.
، ناتمام. ناکامل. ناپایدار و بی اعتبار. نااستوار. ناقص. نارسا:
گفت من گفتم که عهد آن خسان
خام باشد خام و زشت ونارسان.
مولوی
لغت نامه دهخدا
دانه انار ناردان: داغها چون شاخهای بسد یاقوت رنگ هر یکی چون ناردانه گشته اندر زیر نار. (فرخی)، (استعاره) اشک خونین: شد از بادام عنابش روانه بهش نارنج گشت از ناردانه. (وحشی لغ) یا ناردانه دشتی. دانه انار صحرایی را گویند که حب القلقل نیز نامیده میشود
فرهنگ لغت هوشیار
طبق آیین بودا هر فرد انسان باید مراحلی را در اخلاق و سلوک بپیماید تا بمرحله کمال و (فنا) - که بودا آنرا نیروانا نامد - برسد، عبارتست از فرو نشاندن آتش نفس یعنی آن جنبه حیوانی معصیت خیز که بحکم (کارما) در سرشت بشر برای ادامه حیات موجود است و همیشه انسان را زمین گیر میکند و این عمل بوسیله پرورش جنبه مخالف آن جنبه حیوانی صورت میگیرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناتوانا
تصویر ناتوانا
بی قدرت عاجز ضعیف مقابل توانا
فرهنگ لغت هوشیار
دانه انار: کشتن و مردن که بر نقش تن است چون انار و سیب را بشکستن است. آنچ شیرین است آن شد نار دانگ وآنک پوسیده ست نبود غیر بانگ. (مثنوی)، دانه های انارجنگلی که درآش کنند
فرهنگ لغت هوشیار
عدم بلوغ، کوتاهی قیصری، ناقصی نقصان، عدم تناسب نالایقی، بی ادبی گستاخی، بی عقلی کم عقلی، بی لیاقتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نارسائی
تصویر نارسائی
بی عقلی، عدم کفایت و بلوغ عقلی
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه رها نتواند شد نجات نیافتنی مقابل رستنی. آنچه نتواند رویید نروییدنی مقابل رستنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناروانی
تصویر ناروانی
کساد، بی رواجی
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه نمی رساند، آنکه نمی رسد نرسیده نامتصل: چو نیکی فزایی بروی خسان بود مزد آن سوی تو نارسان. (شا. لغ)، ناتمام ناقص، نااستوار نارسا: گفت: من گفتم که عهد آن خسان خام باشد خام و زشت و نارسان. (مثنوی. لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناخوانا
تصویر ناخوانا
بیسواد، امی، عامی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نارستان
تصویر نارستان
((ر))
انارستان، باغ انار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناخوانا
تصویر ناخوانا
Illegible
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ناخوانا
تصویر ناخوانا
illisible
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ناخوانا
تصویر ناخوانا
ilegível
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ناخوانا
تصویر ناخوانا
ilegible
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ناخوانا
تصویر ناخوانا
nieczytelny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ناخوانا
تصویر ناخوانا
нечитаемый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ناخوانا
تصویر ناخوانا
нечитаємий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ناخوانا
تصویر ناخوانا
onleesbaar
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ناخوانا
تصویر ناخوانا
unleserlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ناخوانا
تصویر ناخوانا
illeggibile
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ناخوانا
تصویر ناخوانا
अपठनीय
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ناخوانا
تصویر ناخوانا
অদৃশ্য
دیکشنری فارسی به بنگالی