جدول جو
جدول جو

معنی ناجل - جستجوی لغت در جدول جو

ناجل
(جِ)
اسم فاعل از نجل. (اقرب الموارد) ، گرامی نسل از اسب و جز آن. (منتهی الارب) (آنندراج). الکریم النسل من الانسان والحیوان. (المنجد). فرس ناجل، اسب گرامی نسل. (ناظم الاطباء). کریم النجل. (اقرب الموارد). ج، ناجلات، نواجل، پدر مرد. (منتهی الارب) (آنندراج) ، دارای نجل و نسل و فرزند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ناجع
تصویر ناجع
اثربخش، تاثیر کننده، گوارا، نافع، سودمند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نابل
تصویر نابل
تیرانداز، مقابل حابل، پود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سناجل
تصویر سناجل
سجنجل ها، آیینه ها، جمع واژۀ سجنجل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راجل
تصویر راجل
پیاده، آنکه با پای خود به راهی می رود و سوار بر مرکب نیست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نازل
تصویر نازل
فرود آینده، پایین آینده، پایین رو، کنایه از ناچیز، کم بها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناجو
تصویر ناجو
کاج، درختی خودرو با برگ های سوزنی و میوۀ مخروطی شکل، کاژو، ناژو، نوژ، نوج، نشک، وهل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عاجل
تصویر عاجل
ویژگی آنچه به سرعت فرامی رسد یا انجام می شود، باشتاب، شتابان مثلاً مرگ عاجل، مقابل آجل، ویژگی آنچه مربوط به زمان کنونی است، فعلی، مقابل آجل، کنایه از زمان حال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناجی
تصویر ناجی
نجات دهنده، نجات یابنده، رهنده، خلاص شونده، رستگار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناحل
تصویر ناحل
آنکه از بیماری، عشق یا سفر لاغر شده باشد، لاغر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناجم
تصویر ناجم
نوخاسته، کسی که به دعوی امری قیام کند، سرکش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انجل
تصویر انجل
گل ختمی، گیاهی از تیرۀ پنیرکیان با ساقۀ ضخیم، برگ های پهن و گل های درشت صورتی یا مایل به ارغوانی، انجل، گل خطمی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناجح
تصویر ناجح
رستگار، پیروز، پیروزمند، کار سهل و آسان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناقل
تصویر ناقل
نقل کننده، روایت کننده، جابه جا کننده
فرهنگ فارسی عمید
(جِ لَ)
تأنیث ناجل. ج، ناجلات و نواجل
لغت نامه دهخدا
(مَ جِ)
جمع واژۀ منجل. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). جمع واژۀ منجل به معنی داس. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(غَ جِ)
جمع واژۀ غنجل. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به غنجل شود
لغت نامه دهخدا
(تَ خَلْ لُ)
باهم پیکار و نزاع کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، تناسل. (اقرب الموارد). رجوع به تناسل شود
لغت نامه دهخدا
(حُ جِ)
کوتاه گرداندام. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از انجل
تصویر انجل
فراخ چشم فراخ و پهن
فرهنگ لغت هوشیار
پایین رو نشیبنده، پست فرومایه انگلیسی ناوک از بالا بزیر آینده فرود آینده، پست حقیر: تو آن که بهر در سرت فرود آید نه جای همت عالی است پایه نازل. (سعدی)، کم قیمت ارزان: میشود از غفلت افزون رتبه اهل لباس قیمت مخمل بود نازل چو خوابش کمتر است. (مخلص کاشی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناجز
تصویر ناجز
آماده بسغده، دست به دست حاضر آماده، دست بدست یدابید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناجع
تصویر ناجع
سودمند، نافع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناجم
تصویر ناجم
طلوع کننده، درخشنده، ظاهر، واضح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناجو
تصویر ناجو
درخت کاج و صنوبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناجی
تصویر ناجی
نجات یابنده و رستگار، رهائی یافته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مناجل
تصویر مناجل
جمع منجل، داس ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاجل
تصویر فاجل
منگیاگر (منگ منگیا قمار)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عاجل
تصویر عاجل
شتاب کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاجل
تصویر جاجل
رختخواب، جاجو: (جاجل بچه هارا بیندازخ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذاجل
تصویر ذاجل
ستمگر، ظالم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راجل
تصویر راجل
پیاده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاجل
تصویر زاجل
مرد بلند آواز
فرهنگ لغت هوشیار
دندان سپسین دندان برنایی (بلوغ) دندان خرد (عقل) دندان عقل آخرین دندان که در دهان شخص ظاهرشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نازل
تصویر نازل
فرو فرستاده
فرهنگ واژه فارسی سره