جدول جو
جدول جو

معنی ناجذ - جستجوی لغت در جدول جو

ناجذ
(جِ)
اسم فاعل است از نجذ. (اقرب الموارد). رجوع به نجذ شود
لغت نامه دهخدا
ناجذ
(جِ)
دندان خرد. (دهار) (مهذب الاسماء). دندان سپسین. (ناظم الاطباء). دندان سپسین همه. دندان عقل. (منتهی الارب) (آنندراج). دندان عقل. ج، نواجذ. و آن چهار دندان است مر انسان را و آن را دندان بلوغ نیز گویند بدانجهت که بعد از بلوغ و کمال عقل برآید. (منتهی الارب) (آنندراج). و نیز رجوع به نواجذ شود، عض علی ناجذه، بلغ اشده، یعنی به کمال بلوغ رسید. (ناظم الاطباء). و استحکام یافت. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، عض الرجل علی ناجذیه، صبر، ابدت الحرب ناجذیها، اشتدت. (المنجد)
لغت نامه دهخدا
ناجذ
دندان سپسین دندان برنایی (بلوغ) دندان خرد (عقل) دندان عقل آخرین دندان که در دهان شخص ظاهرشود
فرهنگ لغت هوشیار
ناجذ
((جِ))
دندان عقل، آخرین دندان که در دهان شخص ظاهر شود
تصویری از ناجذ
تصویر ناجذ
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ناجع
تصویر ناجع
اثربخش، تاثیر کننده، گوارا، نافع، سودمند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناجح
تصویر ناجح
رستگار، پیروز، پیروزمند، کار سهل و آسان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناجم
تصویر ناجم
نوخاسته، کسی که به دعوی امری قیام کند، سرکش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناجی
تصویر ناجی
نجات دهنده، نجات یابنده، رهنده، خلاص شونده، رستگار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناجو
تصویر ناجو
کاج، درختی خودرو با برگ های سوزنی و میوۀ مخروطی شکل، کاژو، ناژو، نوژ، نوج، نشک، وهل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نافذ
تصویر نافذ
تاثیرگذار، دارای نفوذ، امر و فرمان مطاع، روا، نفوذ کننده، درگذرنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نواجذ
تصویر نواجذ
دندان های عقل
فرهنگ فارسی عمید
(مَ جِ)
موش کوران. جمع واژۀ جلذ است از غیر لفظ آن. (از منتهی الارب). جمع واژۀ جلذ که موش کور باشد. (ناظم الاطباء). جمع واژۀ جلذ از غیر لفظ آن. (از اقرب الموارد). جمع واژۀ جلذ است از غیر لفظ آن که موش کور باشد و به خلد معروف است. (از المنجد). رجوع به مناجد شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ناجا
تصویر ناجا
بیجا بی موقع مقابل بجا (ی)، بی فایده بی حاصل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نواجذ
تصویر نواجذ
جمع ناجذ، دندان های سپسین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نخجذ
تصویر نخجذ
سنگی که حلاجان بکاربرند، ریم آهن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نافذ
تصویر نافذ
درگذرنده، فرو رونده، نفوذ کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناقذ
تصویر ناقذ
نجات دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناجح
تصویر ناجح
پیروزمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناجخ
تصویر ناجخ
سرفنده، دریایی پرشور، لور زمین کند (لور سیل)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناجز
تصویر ناجز
آماده بسغده، دست به دست حاضر آماده، دست بدست یدابید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناجع
تصویر ناجع
سودمند، نافع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناجم
تصویر ناجم
طلوع کننده، درخشنده، ظاهر، واضح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناجو
تصویر ناجو
درخت کاج و صنوبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناجی
تصویر ناجی
نجات یابنده و رستگار، رهائی یافته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نافذ
تصویر نافذ
((فِ))
نفوذکننده، درگذرنده، رسا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناقذ
تصویر ناقذ
((قِ))
نجات دهنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناجح
تصویر ناجح
((جِ))
رستگار شونده، پیروز، پیروزمند، کار سهل، آسان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناجع
تصویر ناجع
((جِ))
سودمند، طالب چراگاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناجم
تصویر ناجم
((جِ))
سرکش، طاغی، درخشنده، طلوع کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناجی
تصویر ناجی
نجات یابنده، خلاص شونده، رهاننده، نجات دهنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناجح
تصویر ناجح
Inhospitable
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نافذ
تصویر نافذ
Piercing
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نافذ
تصویر نافذ
penetrante
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ناجح
تصویر ناجح
inóspito
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ناجح
تصویر ناجح
inhóspito
دیکشنری فارسی به اسپانیایی