دندان خرد. (دهار) (مهذب الاسماء). دندان سپسین. (ناظم الاطباء). دندان سپسین همه. دندان عقل. (منتهی الارب) (آنندراج). دندان عقل. ج، نواجذ. و آن چهار دندان است مر انسان را و آن را دندان بلوغ نیز گویند بدانجهت که بعد از بلوغ و کمال عقل برآید. (منتهی الارب) (آنندراج). و نیز رجوع به نواجذ شود، عض علی ناجذه، بلغ اشده، یعنی به کمال بلوغ رسید. (ناظم الاطباء). و استحکام یافت. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، عض الرجل علی ناجذیه، صبر، ابدت الحرب ناجذیها، اشتدت. (المنجد)
دندان خِرَد. (دهار) (مهذب الاسماء). دندان سپسین. (ناظم الاطباء). دندان سپسین همه. دندان عقل. (منتهی الارب) (آنندراج). دندان عقل. ج، نواجذ. و آن چهار دندان است مر انسان را و آن را دندان بلوغ نیز گویند بدانجهت که بعد از بلوغ و کمال عقل برآید. (منتهی الارب) (آنندراج). و نیز رجوع به نواجذ شود، عض علی ناجذه، بلغ اشده، یعنی به کمال بلوغ رسید. (ناظم الاطباء). و استحکام یافت. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، عض الرجل علی ناجذیه، صبر، ابدت الحرب ناجذیها، اشتدت. (المنجد)
موش کوران. جمع واژۀ جلذ است از غیر لفظ آن. (از منتهی الارب). جمع واژۀ جلذ که موش کور باشد. (ناظم الاطباء). جمع واژۀ جلذ از غیر لفظ آن. (از اقرب الموارد). جمع واژۀ جلذ است از غیر لفظ آن که موش کور باشد و به خلد معروف است. (از المنجد). رجوع به مناجد شود
موش کوران. جَمعِ واژۀ جُلْذ است از غیر لفظ آن. (از منتهی الارب). جَمعِ واژۀ جلذ که موش کور باشد. (ناظم الاطباء). جَمعِ واژۀ جلذ از غیر لفظ آن. (از اقرب الموارد). جَمعِ واژۀ جلذ است از غیر لفظ آن که موش کور باشد و به خُلد معروف است. (از المنجد). رجوع به مناجد شود