معنی ناقذ
- ناقذ((قِ))
- نجات دهنده
واژههای مرتبط با ناقذ
ناقذ
- ناقذ
- نجات دهنده
ناقض
- ناقض
- ناینده
تناقذ
- تناقذ
- به قاضی رسیدن
ناقل
- ناقل
- نقل کننده، روایت کننده، جابه جا کننده
ناقع
- ناقع
- ویژگی زهر کشنده که در همۀ بدن نفوذ کند
ناقض
- ناقض
- ش کننده، از بین برنده، کنایه از شکنندۀ عهد وپیمان
ناقد
- ناقد
- کسی که چیزی را مورد نقد و بررسی قرار می دهد، خصوصاً سخن، کسی که پول خوب را از بد جدا کند، سره کننده، زرسنج
ناقه
- ناقه
- شتر ماده، شُتُر، پستانداری نشخوار کننده و حلال گوشت با گردن دراز و پای بلند و یک یا دو کوهان بر پشت، بَعیر، هَیون، اِبِل، اُشتُر، خالِۀ گَردَن دِراز، جَمَل
ستور، جمع نوق و اَنواق
در علم نجوم صورت فلکی مشترکی در ذات الکرسی، حامل راس المغول و امراه المسلسله
بیماری که تازه بهبود یافته و هنوز ضعف دارد
ناقص
- ناقص
- آنچه کامل نیست مثلاً اطلاعات ناقص، معیوب مثلاً عضو ناقص، چیزی یا کسی که به حد کمال نرسیده
