نر، قوی، پیشوند متصل به نام حیوانات به معنای تنومند مثلاً نره شیر، نره خر، حاشیه ای که با سنگ یا آجر در کنارۀ خیابان یا باغچه درست می کنند، آجر یا سنگ که به درازی روی زمین کار گذاشته شود، آلت تناسلی جنس نر، موج آب
نر، قوی، پیشوند متصل به نام حیوانات به معنای تنومند مثلاً نره شیر، نره خر، حاشیه ای که با سنگ یا آجر در کنارۀ خیابان یا باغچه درست می کنند، آجر یا سنگ که به درازی روی زمین کار گذاشته شود، آلت تناسلی جنس نر، موج آب
دهی است از دهستان طرق رود بخش نطنز شهرستان کاشان در 25هزارگزی جنوب نطنز و 2هزارگزی جنوب جادۀ نطنز به مورچه خورت. در منطقۀ کوهستانی سردسیری واقع است و 670 تن سکنه دارد. آبش از ده رشته قنات، محصولش غلات، پنبه، انگور، انار، انجیر و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
دهی است از دهستان طرق رود بخش نطنز شهرستان کاشان در 25هزارگزی جنوب نطنز و 2هزارگزی جنوب جادۀ نطنز به مورچه خورت. در منطقۀ کوهستانی سردسیری واقع است و 670 تن سکنه دارد. آبش از ده رشته قنات، محصولش غلات، پنبه، انگور، انار، انجیر و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
نر، مقابل ماده، من گفتم این حدیث ومیان دوران من مانندترب غاتفری سخت شدنره. (سوزنی فرنظا)، درشت هیکل ونتراشیده: نره دیونره غول: جهانی نظاره بدیدارگرگ چه گرگ آن ژیان نره دیوی سترگ. (شا. بخ 1469: 6)، موج آب: اژدرماده بین که چون سینه تیغ روی او تیغ صفت شکافته گنبدآب رانره. (عمیدلوبکی جها. فرنظا) توضیح دررشیدی مصراع دوم باین صورت آمده: تیغ صفت شکافته گنبدآب راه نرو محشی رشیدی گویددرنسخه جهانگیری وسروری (گنبدآب رانره) وهمان صحیح است
نر، مقابل ماده، من گفتم این حدیث ومیان دوران من مانندترب غاتفری سخت شدنره. (سوزنی فرنظا)، درشت هیکل ونتراشیده: نره دیونره غول: جهانی نظاره بدیدارگرگ چه گرگ آن ژیان نره دیوی سترگ. (شا. بخ 1469: 6)، موج آب: اژدرماده بین که چون سینه تیغ روی او تیغ صفت شکافته گنبدآب رانره. (عمیدلوبکی جها. فرنظا) توضیح دررشیدی مصراع دوم باین صورت آمده: تیغ صفت شکافته گنبدآب راه نرو محشی رشیدی گویددرنسخه جهانگیری وسروری (گنبدآب رانره) وهمان صحیح است
کاج. تازه و خوب، بی آلایش پاکدامن، خرم پاک وپاکیزه خوش وخرم: نه بااو مقاومت می توانم کردن ونه ازاینجا تحویل که موضع خوش وبقعت نزه است، پرگیاه ودورازمردم، دورازبدی بی آلایش پاکدامن
کاج. تازه و خوب، بی آلایش پاکدامن، خرم پاک وپاکیزه خوش وخرم: نه بااو مقاومت می توانم کردن ونه ازاینجا تحویل که موضع خوش وبقعت نزه است، پرگیاه ودورازمردم، دورازبدی بی آلایش پاکدامن
مادروالده، مادر بزرگ جده، خدمتکار زن مخصوصا اگر پیرباشد. یاننه جان. مادر جان مادر عزیز. یا ننه خانی شله پز. شخص چلمن و بی عرضه و بی قابلیت: این جور که تو خیاطی میکنی ننه خانی شله پز هم میتواند بکند. یا ننه من غریبم. لغت: مادرخ من از وطن دور افتاده و بی کسم. یا ننه من غریبم درآوردن، آه و ناله کردن: خوب کمتر ننه من غریبم دربیارخ
مادروالده، مادر بزرگ جده، خدمتکار زن مخصوصا اگر پیرباشد. یاننه جان. مادر جان مادر عزیز. یا ننه خانی شله پز. شخص چلمن و بی عرضه و بی قابلیت: این جور که تو خیاطی میکنی ننه خانی شله پز هم میتواند بکند. یا ننه من غریبم. لغت: مادرخ من از وطن دور افتاده و بی کسم. یا ننه من غریبم درآوردن، آه و ناله کردن: خوب کمتر ننه من غریبم دربیارخ