معنی نره
- نره
- نر، مقابل ماده، من گفتم این حدیث ومیان دوران من مانندترب غاتفری سخت شدنره. (سوزنی فرنظا)، درشت هیکل ونتراشیده: نره دیونره غول: جهانی نظاره بدیدارگرگ چه گرگ آن ژیان نره دیوی سترگ. (شا. بخ 1469: 6)، موج آب: اژدرماده بین که چون سینه تیغ روی او تیغ صفت شکافته گنبدآب رانره. (عمیدلوبکی جها. فرنظا) توضیح دررشیدی مصراع دوم باین صورت آمده: تیغ صفت شکافته گنبدآب راه نرو محشی رشیدی گویددرنسخه جهانگیری وسروری (گنبدآب رانره) وهمان صحیح است نر، مقابل ماده، من گفتم این حدیث ومیان دوران من مانندترب غاتفری سخت شدنره. (سوزنی فرنظا)، درشت هیکل ونتراشیده: نره دیونره غول: جهانی نظاره بدیدارگرگ چه گرگ آن ژیان نره دیوی سترگ. (شا. بخ 1469: 6)، موج آب: اژدرماده بین که چون سینه تیغ روی او تیغ صفت شکافته گنبدآب رانره. (عمیدلوبکی جها. فرنظا) توضیح دررشیدی مصراع دوم باین صورت آمده: تیغ صفت شکافته گنبدآب راه نرو محشی رشیدی گویددرنسخه جهانگیری وسروری (گنبدآب رانره) وهمان صحیح است
فرهنگ لغت هوشیار