آرد گندم که آن را دو بار بیخته باشند، نانی که از این نوع آرد پخته شود، برای مثال جوینی که از سعی بازو خورم / به از میده بر خوان اهل کرم (سعدی۱ - ۱۲۹)، نوعی حلوا
آرد گندم که آن را دو بار بیخته باشند، نانی که از این نوع آرد پخته شود، برای مِثال جوینی که از سعی بازو خورم / بِه از میده بر خوان اهل کرم (سعدی۱ - ۱۲۹)، نوعی حلوا
آرد گندم دو بار بیخته: سوی گاویکسان بودکاه ودانه بکام خر اندر چه میده چه جودر. (ناصرخسرو)، نانی که از آرد بی سبوس پزند نان خشکار راز من ببری میده گردانی و نومیده خوری. (حدیقه)، حلوایی است و آن اقسام دارد: قسمی را از شیر گوسفند و شکرسفید پزند و قسم دیگرآنکه نشاسته و آرد گندم را درآب انگور کنند و چندان بجوشانند تا سخت شود و بعد از آن مغز گردکان و بادام کشیده باشند بریزند باسدق
آرد گندم دو بار بیخته: سوی گاویکسان بودکاه ودانه بکام خر اندر چه میده چه جودر. (ناصرخسرو)، نانی که از آرد بی سبوس پزند نان خشکار راز من ببری میده گردانی و نومیده خوری. (حدیقه)، حلوایی است و آن اقسام دارد: قسمی را از شیر گوسفند و شکرسفید پزند و قسم دیگرآنکه نشاسته و آرد گندم را درآب انگور کنند و چندان بجوشانند تا سخت شود و بعد از آن مغز گردکان و بادام کشیده باشند بریزند باسدق
گریه و زاری نوحه، گوشه ایست در دستگاه سه گاه که بندرت در چهارگاه هم نواخته میشود. یا مویه زال. لحنی است در موسیقی قدیم: (بلفظ پارسی و چینی و خماخسرو بلحن مویه زال و قصیده لغزی) (منوچهری. د. چا. 138: 2)
گریه و زاری نوحه، گوشه ایست در دستگاه سه گاه که بندرت در چهارگاه هم نواخته میشود. یا مویه زال. لحنی است در موسیقی قدیم: (بلفظ پارسی و چینی و خماخسرو بلحن مویه زال و قصیده لغزی) (منوچهری. د. چا. 138: 2)
جمع ماء، آب ها جمع ماء آبها: دوزخ آشامان دریا در زشیهه رخش او بی خبر گردند و نشناسند نیران از میاه. (عثمان مختاری) یا دایره میاه. دایره میرابی. یا میاه سائله. ماده ای نیمه جامد و صمغی شکل که از جوشاندن پوست گونه ای گل سرخ که در جزایر بحر احمر و سواحل این دریا میروید بدست میاید پوست این گیاه را آن قدر درآب میجوشانند که آب غلظت کافی پیداکند و ماده نیمه جامد مذکور پس از سرد شدن حاصل شود. در طب قدیم این ماده را جهت عفونت های مزمن مجرای ادرار بکار میبردند
جمع ماء، آب ها جمع ماء آبها: دوزخ آشامان دریا در زشیهه رخش او بی خبر گردند و نشناسند نیران از میاه. (عثمان مختاری) یا دایره میاه. دایره میرابی. یا میاه سائله. ماده ای نیمه جامد و صمغی شکل که از جوشاندن پوست گونه ای گل سرخ که در جزایر بحر احمر و سواحل این دریا میروید بدست میاید پوست این گیاه را آن قدر درآب میجوشانند که آب غلظت کافی پیداکند و ماده نیمه جامد مذکور پس از سرد شدن حاصل شود. در طب قدیم این ماده را جهت عفونت های مزمن مجرای ادرار بکار میبردند
میته در فارسی مرده نسا لاشه، مردار مونث میت، حیوانی که خود مرده باشد یا با ذبحی غیر شرعی کشته شده باشد مردار: (پوشش (مغول) از جلو دکلاب و فارات و خورش از لحوم آن ومیته های دیگر. {توضیح خوردن گوشت چنین حیوانی در غیر ضرورت شرعاجایز نیست
میته در فارسی مرده نسا لاشه، مردار مونث میت، حیوانی که خود مرده باشد یا با ذبحی غیر شرعی کشته شده باشد مردار: (پوشش (مغول) از جلو دکلاب و فارات و خورش از لحوم آن ومیته های دیگر. {توضیح خوردن گوشت چنین حیوانی در غیر ضرورت شرعاجایز نیست
میعه در فارسی شفتدار (استرک) از گیاهان استرک: (و نتواند که بوی گل را از بوی میعه جداکند. {یا میعه سائله (سایله)، ماده ای رزینی (از جنس سقز) که از انواع مختلف کاج ها بدست میاید و از تقطیرآن کلفن حاصل میشود. یا میعه یابسه. کلفن
میعه در فارسی شفتدار (استرک) از گیاهان استرک: (و نتواند که بوی گل را از بوی میعه جداکند. {یا میعه سائله (سایله)، ماده ای رزینی (از جنس سقز) که از انواع مختلف کاج ها بدست میاید و از تقطیرآن کلفن حاصل میشود. یا میعه یابسه. کلفن
مطیه در فارسی: چارپا سواری حیوان سواری چون اسب و استر و اشتر: من بنده از فلان ناحیت میایم آواز نوبت جهانداری و آوازه مکارم و معالی توشنیدم بر مطیه شوق سوار شدم و زمام صبر از دست رفته اینجا تاختم
مطیه در فارسی: چارپا سواری حیوان سواری چون اسب و استر و اشتر: من بنده از فلان ناحیت میایم آواز نوبت جهانداری و آوازه مکارم و معالی توشنیدم بر مطیه شوق سوار شدم و زمام صبر از دست رفته اینجا تاختم