جدول جو
جدول جو

معنی میکسدم - جستجوی لغت در جدول جو

میکسدم(سُ دِ)
عارضه ای که ناشی از نارسایی عمل غدۀ تیروئید (درقی) می باشد و آن یا خودبخود و یا پس از برداشتن غدۀ تیروئید پدید می آید
لغت نامه دهخدا
میکسدم
عارضه ای که ناشی از نارسایی عمل غده تیروئید (درقی) میباشد. این عارضه یاخود بخود و یا پس از عمل جراحی و برداشتن غده تیروئید پدید میاید. علایم آن عبارتند از بهت روحی که قوه حافظه بیمار ضعیف و وی دچارکندی ذهن میشود. حرارت بدنش پایین و بین 36 تا 37 درجه نوسان دارد. بدن به کمترین سرماییحساس است. بیمار کم اشتهااست و دچار ضعف و بی حالی است. پلکها متورم و پف آلود و گونه ها باد کرده و آویزان و رنگ صورت پریده و مایل بزردی است. موهای سر و ابرو کم شده و کرده و قیافه مغولی بخود میگیرد. مریض مبتلی به ورم سرتا سری زیر جلدی است. این ورم سخت و سفید و مات است و با فشارانگشت اثر فرو رفتگی برجای نمیگذارد. عارضه میکسدم در کودکان به کرتی نیسم یا میکسدم کودکی موسوم است. در اطفال یا بصورت مادر زادی است. و یا در سنین کودکی بعلت نقصان ترشح غده تیروئید عارض میگردد. کودکان مبتلی باین عارضه موجوداتی کوتاه قد و ابله هستند وغده تیروئید درآنهاگاهی دچارصغرمیشود ولی غالبا بعلت افزایش نسج فیبری غده بزرگ میگردد و گوآتر پدید می آید در حالیکه نسج اصلی مترشحه غده تحلیل رفته است. این گونه کودکان گاهی سالهای متمادی عمر میکنند ولی قوای روحی و فهم و حافظه آنهابسیار کم است وبیشتربه اطفال سه یا چهار ساله شباهت دارند. نمو اعضای تناسلی آنها دچار وقفه میشود و منظره صورت مات و رنگ پریده و پوست بدن خشک و کلفت و چروک خورده است. بینی آنهاپهن و در وسط فرو رفته و لبها کلفت و غالبا ترک خورده است میکزادم
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از میکده
تصویر میکده
میخانه، جای می خوردن، جای باده فروختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یک دم
تصویر یک دم
یک نفس، یک لحظه، یک آن، پشت سرهم، بدون درنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشک دم
تصویر مشک دم
پرنده ای سیاه رنگ و خوش آواز، برای مثال پراکنده با مشک دم سنگ خوار / خروشان به هم شارک و کبک و سار (خطیری - شاعران بی دیوان - ۲۹۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میکادو
تصویر میکادو
نوعی شیرینی خشک به شکل چهارگوش
فرهنگ فارسی عمید
(مُ / مِ دُ)
سیاه دم. (از فهرست ولف). صفت اسب که دمی سیاه همچون مشک دارد:
نشست از بر ابلق مشکدم
جهنده سرافراز روئینه سم.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ص 2684).
سخنهاش بشنید بهرام گرد
عنان ابلق مشکدم را سپرد.
فردوسی (شاهنامه ایضاً ص 2688).
سیه چشم و گیسوفش ومشکدم
پری پوی و آهوتک و گورسم.
اسدی
لغت نامه دهخدا
(مُ دَ / دُ)
نام مرغکی سیاه رنگ و خوش آواز. (انجمن آرا) (آنندراج) (جهانگیری). جانوری باشد سیاه رنگ در غایت خوش آوازی. (برهان). مرغی است سیاه رنگ و خوش آوازه. (فرهنگ رشیدی). مرغی سیاه رنگ در غایت خوش آوازی. (ناظم الاطباء) :
همه جویباران پر از مشکدم
بسان گل تازه شد می به خم.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 7 ص 2153).
پراکنده با مشکدم سنگخوار
خروشان به هم سارک و لاله سار.
اسدی (از فرهنگ رشیدی)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
اکسوم. روضه یکسوم، مرغزار تر و تازه و نمناک، مرغزار انبوه و برهم نشسته گیاه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
ابن ابرهه الاشرم. دومین ملک حبشی که بر یمن حکومت کرد. صاحب مجمل التواریخ والقصص می نویسد: ’پس ابرهه بن الاشرم پادشاه گشت و او اصحاب الفیل است آنکه کیداو در تفصیل بود و اندر عهد او مولود پیغامبر بود علیه السلام. از بعد او پسرش یکسوم پادشاهی کرد و سیرت ایشان زشت گشت در یمن و بیداد پیشه گرفتند. یکسوم هفده سال پادشاهی کرد’. (مجمل التواریخ والقصص ص 171)
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ دَ)
یک نفس:
این است که از برای یک دم
در چارسوی امید وبیمیم.
خاقانی.
، یک لحظه. (آنندراج) (ناظم الاطباء). یک لمحه. (ناظم الاطباء). لحظه ای. (یادداشت مؤلف) :
که با من یک زمان چشم آشنا باش
مکن بیگانگی یک دم مرا باش.
نظامی.
بی ما تو به سر بری همه عمر
من بی تو گمان مبر که یک دم...
سعدی.
- امثال:
یک دم نشد که بی سر خر زندگی کنیم. و رجوع به دم شود.
، دایم. همیشه. پیوسته. بدون توقف. یک بند. بی وقفه. یک ریز: یک دم حرف می زد
لغت نامه دهخدا
(مُ سَ دِ)
جراحت به شده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به انسدام شود
لغت نامه دهخدا
(مَ دَ)
جای طلب و گویند کدم فی غیر مکدم، طلب کرد در جایی که جای طلب نبود. (ازمنتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَ سِ)
جمع واژۀ میسم. (منتهی الارب، مادۀ وس م) (ناظم الاطباء). جمع واژۀ میسم به معنی آهن داغ و خوبی و زیبایی. (آنندراج). رجوع به میسم شود
لغت نامه دهخدا
(مَ / مِ کَ دَ / دِ)
شرابخانه و میخانه. (ناظم الاطباء). خرابات. خانه خمار. آنجا که در آن می خورند. ماخور. حانه. خانه. حانوت. جایی که در آن شراب فروشند. (یادداشت مؤلف) :
من به بانگ مؤذنان کز میکده
بانگ مرغ زندخوان آمد برون.
خاقانی.
هم میکده را خدایگانیم
هم دردپرست را ندیمیم.
خاقانی.
ای میزبان میکده ایثار کن به ما
بیغوله ای که از پی غولان رمیده ایم.
خاقانی.
گر مرید صورتی در صومعه زناربند
ور مرائی نیستی در میکده فرزانه باش.
سعدی.
چون پیر شدی حافظ از میکده بیرون رو
رندی و هوسناکی در عهد شباب اولی.
حافظ.
بیا که خرقۀ من گرچه وقف میکده هاست
ز مال وقف نبینی به نام من درمی.
حافظ.
سر ز حسرت ز در میکده ها برکردم
چون شناسای تو در صومعه یک پیر نبود.
حافظ.
، (اصطلاح عرفانی) قدم مناجات را گویند. (کشاف اصطلاحات الفنون)
لغت نامه دهخدا
امپراتور ژاپن. (یادداشت مؤلف). عنوان هر یک از امپراتوران ژاپن
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ کَ دِ)
از ترس دونده. (آنندراج) (ازمنتهی الارب) (از اقرب الموارد). ترسیده و هراسیده ودونده از ترس. (ناظم الاطباء). رجوع به تکردم شود
لغت نامه دهخدا
(مُ سَدْ دَ)
نعت مفعولی از تسدیم. رجوع به تسدیم شود، ماء مسدم، آب ریزان. (از منتهی الارب). آب جوشان و فوران کننده، آبی که گذشت زمان آن را تغییر داده باشد. (از اقرب الموارد) ، جمل مسدم، شتر مهمل گذاشته و پشت ریش که پالان ننهند بر وی تابه شود. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، فحل مسدم، گشن شهوت تیزشده به گشنی. (از منتهی الارب). شتر مست و هائج. (از اقرب الموارد). سدم. و رجوع به سدم شود، گشنی که در میان شتران گذارند تا بانگ نماید و ماده شتران را آزمند گشنی کرده و سپس وی را از میان آنها بردارند اگر نسل وی بد باشد. (ناظم الاطباء) ، گشن بسته دهن و یا بازداشته شده از گشنی. (ناظم الاطباء). گشن که دهان او را با دهان بند بسته باشند. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ کَدْ دَ)
نیک گزیده. (منتهی الارب) (آنندراج). نیک گزیده با دندان. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، رجل مکدم، مرد جنگ دیده که زخمها بر او اثر گذاشته باشد. (از ذیل اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ دَ / مُ کَدْ دَ)
اشتر بزرگ. (مهذب الاسماء). فحل قوی. (از ذیل اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ دَ)
کساء مکدم، گلیم سخت تافته. و چنین است حبل مکدم، قدح مکدم، قدحی که شیشۀ آن کلفت باشد، اسیر مکدم، اسیری که او را بازنجیر استوار بسته باشند. (از ذیل اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ / مِ دَ)
که دمش چون مشک خوش بوی باشد. که نفسش معطر و دلپذیر باشد:
دجله ز زلفش مشکدم، زلفش چو دال دجله خم
نازک تنش چون دجله هم، کش کش خرامان دیده ام.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 453)
لغت نامه دهخدا
تصویری از یکسوم
تصویر یکسوم
عددکسر یک ثلث ثلث سه یک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یک دم
تصویر یک دم
دایم همیشه پیوسته، یک لحظه یک آن دمی
فرهنگ لغت هوشیار
جایی که در آن شراب فروشند و شراب نوشند میخانه: چون پیرشدی حافظ، از میکده بیرون آی رندی و هوسناکی در عهد شباب اولی. (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
عارضه ای که ناشی از نارسایی عمل غده تیروئید (درقی) میباشد. این عارضه یاخود بخود و یا پس از عمل جراحی و برداشتن غده تیروئید پدید میاید. علایم آن عبارتند از بهت روحی که قوه حافظه بیمار ضعیف و وی دچارکندی ذهن میشود. حرارت بدنش پایین و بین 36 تا 37 درجه نوسان دارد. بدن به کمترین سرماییحساس است. بیمار کم اشتهااست و دچار ضعف و بی حالی است. پلکها متورم و پف آلود و گونه ها باد کرده و آویزان و رنگ صورت پریده و مایل بزردی است. موهای سر و ابرو کم شده و کرده و قیافه مغولی بخود میگیرد. مریض مبتلی به ورم سرتا سری زیر جلدی است. این ورم سخت و سفید و مات است و با فشارانگشت اثر فرو رفتگی برجای نمیگذارد. عارضه میکسدم در کودکان به کرتی نیسم یا میکسدم کودکی موسوم است. در اطفال یا بصورت مادر زادی است. و یا در سنین کودکی بعلت نقصان ترشح غده تیروئید عارض میگردد. کودکان مبتلی باین عارضه موجوداتی کوتاه قد و ابله هستند وغده تیروئید درآنهاگاهی دچارصغرمیشود ولی غالبا بعلت افزایش نسج فیبری غده بزرگ میگردد و گوآتر پدید می آید در حالیکه نسج اصلی مترشحه غده تحلیل رفته است. این گونه کودکان گاهی سالهای متمادی عمر میکنند ولی قوای روحی و فهم و حافظه آنهابسیار کم است وبیشتربه اطفال سه یا چهار ساله شباهت دارند. نمو اعضای تناسلی آنها دچار وقفه میشود و منظره صورت مات و رنگ پریده و پوست بدن خشک و کلفت و چروک خورده است. بینی آنهاپهن و در وسط فرو رفته و لبها کلفت و غالبا ترک خورده است میکزادم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میکادو
تصویر میکادو
عنوان هریک از امپراتوران ژاپن
فرهنگ لغت هوشیار
جانوری (پرنده ای) باشد سیاه رنگ در غایت خوش آوازی: پراکنده با مشک دم سنگخوار خروشان بهم سارک و کبک و سار. (اسدی) توضیح با مراجعه بماخذی که در دست بود این جانور شناخته نشد
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی پف آلودگی از بیماری ها عارضه ای که ناشی از نارسایی عمل غده تیروئید (درقی) میباشد. این عارضه یاخود بخود و یا پس از عمل جراحی و برداشتن غده تیروئید پدید میاید. علایم آن عبارتند از بهت روحی که قوه حافظه بیمار ضعیف و وی دچارکندی ذهن میشود. حرارت بدنش پایین و بین 36 تا 37 درجه نوسان دارد. بدن به کمترین سرماییحساس است. بیمار کم اشتهااست و دچار ضعف و بی حالی است. پلکها متورم و پف آلود و گونه ها باد کرده و آویزان و رنگ صورت پریده و مایل بزردی است. موهای سر و ابرو کم شده و کرده و قیافه مغولی بخود میگیرد. مریض مبتلی به ورم سرتا سری زیر جلدی است. این ورم سخت و سفید و مات است و با فشارانگشت اثر فرو رفتگی برجای نمیگذارد. عارضه میکسدم در کودکان به کرتی نیسم یا میکسدم کودکی موسوم است. در اطفال یا بصورت مادر زادی است. و یا در سنین کودکی بعلت نقصان ترشح غده تیروئید عارض میگردد. کودکان مبتلی باین عارضه موجوداتی کوتاه قد و ابله هستند وغده تیروئید درآنهاگاهی دچارصغرمیشود ولی غالبا بعلت افزایش نسج فیبری غده بزرگ میگردد و گوآتر پدید می آید در حالیکه نسج اصلی مترشحه غده تحلیل رفته است. این گونه کودکان گاهی سالهای متمادی عمر میکنند ولی قوای روحی و فهم و حافظه آنهابسیار کم است وبیشتربه اطفال سه یا چهار ساله شباهت دارند. نمو اعضای تناسلی آنها دچار وقفه میشود و منظره صورت مات و رنگ پریده و پوست بدن خشک و کلفت و چروک خورده است. بینی آنهاپهن و در وسط فرو رفته و لبها کلفت و غالبا ترک خورده است میکزادم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میکسر
تصویر میکسر
((س))
آن که میکس می کند، میکس کننده، وسیله ای برای هم زدن و مخلوط کردن مواد غذایی، همزن (واژه فرهنگستان)، دستگاهی با محفظه ای خمره ای شکل گردان برای ساختن بتون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشکدم
تصویر مشکدم
((~. دَ))
پرنده ای سیاه رنگ و خوش آواز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از میکس
تصویر میکس
ادغام کردن چند منبع تصویری یا صوتی یا هر دو بر روی یک نوار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از میکده
تصویر میکده
((مِ کَ دِ))
شراب خانه، می خانه
فرهنگ فارسی معین
خرابات، خمخانه، رسومات، شرابخانه، میخانه
فرهنگ واژه مترادف متضاد