نعت مفعولی از تسدیم. رجوع به تسدیم شود، ماء مسدم، آب ریزان. (از منتهی الارب). آب جوشان و فوران کننده، آبی که گذشت زمان آن را تغییر داده باشد. (از اقرب الموارد) ، جمل مسدم، شتر مهمل گذاشته و پشت ریش که پالان ننهند بر وی تابه شود. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، فحل مسدم، گشن شهوت تیزشده به گشنی. (از منتهی الارب). شتر مست و هائج. (از اقرب الموارد). سدم. و رجوع به سدم شود، گشنی که در میان شتران گذارند تا بانگ نماید و ماده شتران را آزمند گشنی کرده و سپس وی را از میان آنها بردارند اگر نسل وی بد باشد. (ناظم الاطباء) ، گشن بسته دهن و یا بازداشته شده از گشنی. (ناظم الاطباء). گشن که دهان او را با دهان بند بسته باشند. (از اقرب الموارد)