جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مشکدم

مشکدم

مشکدم
نام مرغکی سیاه رنگ و خوش آواز. (انجمن آرا) (آنندراج) (جهانگیری). جانوری باشد سیاه رنگ در غایت خوش آوازی. (برهان). مرغی است سیاه رنگ و خوش آوازه. (فرهنگ رشیدی). مرغی سیاه رنگ در غایت خوش آوازی. (ناظم الاطباء) :
همه جویباران پر از مشکدم
بسان گل تازه شد می به خم.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 7 ص 2153).
پراکنده با مشکدم سنگخوار
خروشان به هم سارک و لاله سار.
اسدی (از فرهنگ رشیدی)
لغت نامه دهخدا

مشکدم

مشکدم
سیاه دُم. (از فهرست ولف). صفت اسب که دمی سیاه همچون مشک دارد:
نشست از بر ابلق مشکدم
جهنده سرافراز روئینه سم.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ص 2684).
سخنهاش بشنید بهرام گرد
عنان ابلق مشکدم را سپرد.
فردوسی (شاهنامه ایضاً ص 2688).
سیه چشم و گیسوفش ومشکدم
پری پوی و آهوتک و گورسم.
اسدی
لغت نامه دهخدا

مشکدم

مشکدم
که دمش چون مشک خوش بوی باشد. که نفسش معطر و دلپذیر باشد:
دجله ز زلفش مشکدم، زلفش چو دال دجله خم
نازک تنش چون دجله هم، کش کش خرامان دیده ام.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 453)
لغت نامه دهخدا

مشک دم

مشک دم
پرنده ای سیاه رنگ و خوش آواز، برای مِثال پراکنده با مشک دم سنگ خوار / خروشان به هم شارک و کبک و سار (خطیری - شاعران بی دیوان - ۲۹۲)
مشک دم
فرهنگ فارسی عمید

مشک دم

مشک دم
جانوری (پرنده ای) باشد سیاه رنگ در غایت خوش آوازی: پراکنده با مشک دم سنگخوار خروشان بهم سارک و کبک و سار. (اسدی) توضیح با مراجعه بماخذی که در دست بود این جانور شناخته نشد
فرهنگ لغت هوشیار

مکدم

مکدم
نیک گزیده. (منتهی الارب) (آنندراج). نیک گزیده با دندان. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، رجل مکدم، مرد جنگ دیده که زخمها بر او اثر گذاشته باشد. (از ذیل اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

مکدم

مکدم
اشتر بزرگ. (مهذب الاسماء). فحل قوی. (از ذیل اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

مکدم

مکدم
کساء مکدم، گلیم سخت تافته. و چنین است حبل مکدم، قدح مکدم، قدحی که شیشۀ آن کلفت باشد، اسیر مکدم، اسیری که او را بازنجیر استوار بسته باشند. (از ذیل اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

مکدم

مکدم
جای طلب و گویند کدم فی غیر مکدم، طلب کرد در جایی که جای طلب نبود. (ازمنتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا