جدول جو
جدول جو

معنی مکزوبه - جستجوی لغت در جدول جو

مکزوبه(مَ بَ)
رنگ که میان سپید و سیاه باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رنگ بین سیاه وسپید و منه الجواری المکزوبه. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از محبوبه
تصویر محبوبه
(دخترانه)
مؤنث محبوب، دوست داشتنی، مورد محبت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اکذوبه
تصویر اکذوبه
دروغ، سخن دروغ و بی اساس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محجوبه
تصویر محجوبه
زن محجوب، با شرم، با حیا، پنهان، پوشیده، درپرده، بی خبر، ناآگاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محبوبه
تصویر محبوبه
زن محبوب، دوست داشته شده، آنکه یا آنچه مورد علاقه و محبت است، دوست، معشوق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخروبه
تصویر مخروبه
خراب، ویران شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخطوبه
تصویر مخطوبه
ویژگی زنی که از او خواستگاری شده، خواستگاری شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مغلوبه
تصویر مغلوبه
مغلوب، آنکه بر وی چیره شده باشند، شکست خورده، در موسیقی گوشه ای در دستگاه های سه گاه و چهارگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اُ بَ)
دروغ. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). کذب. دروغ. ج، اکاذیب. (از اقرب الموارد) (یادداشت مؤلف). دروغ. سخن دروغ. سخن بی پایه (غیرمتداول) . ج، اکاذیب. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به اکاذیب شود، لغتی است در کره. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). کره. گوی. (یادداشت مؤلف). رجوع به کره شود
لغت نامه دهخدا
(مَ بَ)
تأنیث مکتوب. رجوع به مکتوب شود، فریضه: صلوه مکتوبه، نماز فریضه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و مراد به ’کتب ’ فرض است... در ’کتب علیکم القصاص’ و برای این نمازهای فریضه را مکتوبه خوانند... (تفسیر ابوالفتوح، ج 1 ص 272). چون وقت اداء مکتوبه درآمد و دعوت ’حی علی الصلوه’ به سمع مبارکش رسید... (المضاف الی بدایع الازمان ص 26)
لغت نامه دهخدا
(مَ بَ)
زن سپید صافی رنگ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَ بَ)
زنی که آن را از زمین برگرفته باشند. (منتهی الارب). زن ملقوطه. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَبَ)
دروغ. (ناظم الاطباء). دروغ و گویند لیس لجدهم مکذوبه. مکذوب. (از اقرب الموارد). و رجوع به مکذوب شود، زن سست و ضعیف. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اکذوبه
تصویر اکذوبه
دروغ دروغگفت ژاژه دروغ سخن دروغ سخن بی پایه، جمع اکاذیب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکتوبه
تصویر مکتوبه
مونث مکتوب نوشته، جمع مکتوبات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقلوبه
تصویر مقلوبه
مونث مقلوب
فرهنگ لغت هوشیار
مغلوبه در فارسی مونث مغلوب کالیده شکست یافته، در هم آویخته مونث مغلوب: (اسکندر از همه شاهان هخامنشی از حیث رفتار با ملل مغلوبه عقب است) (ایران باستان ج 1943: 2) یا جنگ مغلوبه. جنگی که دو طرف متخاصم در هم ریزند و بهم آویزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معیوبه
تصویر معیوبه
معیوبه در فارسی مونث معیوب بنگرید به معیوب مونث معیوب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مطلوبه
تصویر مطلوبه
مونث مطلوب، جمع مطلوبات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصحوبه
تصویر مصحوبه
مونث مصحوب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسلوبه
تصویر مسلوبه
مونث مسلوب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشروبه
تصویر مشروبه
مشروبه در فارسی مونث مشروب نوشابه مونث مشروب، جمع مشروبات
فرهنگ لغت هوشیار
مونث مرغوب: آهور پسندیده مونث مرغوب: در مساحت ضیعتهای ایشان و عده های مرغوبه داد، جمع مرغوبات
فرهنگ لغت هوشیار
مرطوبه در فارسی مونث مرطوب: تر نمناک ژفیده مونث مرطوب جمع مرطوبات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرعوبه
تصویر مرعوبه
مونث مرعوب جمع مرعوبات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محزونه
تصویر محزونه
مونث محزون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکذوبه
تصویر مکذوبه
دروغ، زن سست کذب دروغ، جمع مکاذیب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخروبه
تصویر مخروبه
مخروبه در فارسی مونث مخروب ویرانه یبات مونث مخروب: بلده مخروبه
فرهنگ لغت هوشیار
محجوبه در فارسی مونث محجوب: پردگی پرد گین زن پرده نشین، کلون مونث محجوب: زن پرده نشین جمع محجوبات. یا محجوبه احمد. همزه احمد که حرف اول احمد باشد: تخته اول که الف نقش بست بر در محجوبه احمد نشست. (نظامی. مخزن الاسرار)، چوبی که در پس دروازه مینهند
فرهنگ لغت هوشیار
محبوبه در فارسی مونث محبوب بنگرید به محبوب مونث محبوب زنی که مورد محبت مردی واقع شده معشوقه: بگشوده گره ز زلف زر تار محبوبه نیلگون عماری. (دهخدا مجموعه اشعار) جمع محبوبات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجزومه
تصویر مجزومه
مونث مجزوم جمع مجزومات
فرهنگ لغت هوشیار
مجاوبه و مجاوبت در فارسی مونث مجاوب: هم پاسخی به یکدیگر پاسخ دادن جمع مجاوبات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محسوبه
تصویر محسوبه
مونث محسوب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکذوبه
تصویر اکذوبه
((اُ بِ))
دروغ، سخن بی پایه، جمع اکاذیب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محبوبه
تصویر محبوبه
((مَ بَ یا بِ))
معشوقه
فرهنگ فارسی معین