معنی مخروبه - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با مخروبه
مخروبه
- مخروبه
- مخروبه در فارسی مونث مخروب ویرانه یبات مونث مخروب: بلده مخروبه
فرهنگ لغت هوشیار
مخروبه
- مخروبه
- هر جای خراب شده و ویران شده و خرابه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مخروطه
- مخروطه
- مخروطه در فارسی مونث مخروط، ریش بزی، رود باریک مونث مخروط جمع مخروطات
فرهنگ لغت هوشیار
مشروبه
- مشروبه
- مشروبه در فارسی مونث مشروب نوشابه مونث مشروب، جمع مشروبات
فرهنگ لغت هوشیار
مذروبه
- مذروبه
- تأنیث مذروب. رجوع به متن اللغه و نیز رجوع به مذروب شود
لغت نامه دهخدا
مخروفه
- مخروفه
- مؤنث مخروف. ارض مخروفه، زمین آبداده شده از باران خریفی و نخستین باران اول زمستان. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به مخروف شود
لغت نامه دهخدا