جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با محبوبه

محبوبه

محبوبه
محبوبه در فارسی مونث محبوب بنگرید به محبوب مونث محبوب زنی که مورد محبت مردی واقع شده معشوقه: بگشوده گره ز زلف زر تار محبوبه نیلگون عماری. (دهخدا مجموعه اشعار) جمع محبوبات
فرهنگ لغت هوشیار

محبوبه

محبوبه
زن محبوب، دوست داشته شده، آنکه یا آنچه مورد علاقه و محبت است، دوست، معشوق
محبوبه
فرهنگ فارسی عمید

محبوبه

محبوبه
تأنیث محبوب. ج، محبوبات. (یادداشت مرحوم دهخدا)
محبوبه. رجوع به محبوبه شود
لغت نامه دهخدا

محبوبه

محبوبه
جانانه، دلارام، دلبر، دلبند، دلدار، دلستان، دوست، سوگلی، معشوقه، یار، گل محبوبه، گل شب
فرهنگ واژه مترادف متضاد

محجوبه

محجوبه
محجوبه در فارسی مونث محجوب: پردگی پرد گین زن پرده نشین، کلون مونث محجوب: زن پرده نشین جمع محجوبات. یا محجوبه احمد. همزه احمد که حرف اول احمد باشد: تخته اول که الف نقش بست بر در محجوبه احمد نشست. (نظامی. مخزن الاسرار)، چوبی که در پس دروازه مینهند
فرهنگ لغت هوشیار

محجوبه

محجوبه
زن محجوب، با شرم، با حیا، پنهان، پوشیده، درپرده، بی خبر، ناآگاه
محجوبه
فرهنگ فارسی عمید