جدول جو
جدول جو

معنی مکتحل - جستجوی لغت در جدول جو

مکتحل
کسی که به چشم خود سرمه کشیده، سرمه کشیده
تصویری از مکتحل
تصویر مکتحل
فرهنگ فارسی عمید
مکتحل
سرمه کشیده، در سختی افتاده سرمه بچشم کشیده، آنکه در شدت و سختی افتاده. در شدت و سختی افتنده
فرهنگ لغت هوشیار
مکتحل
((مُ تَ حِ))
سرمه به چشم کشیده، کسی که در سختی افتاده باشد
تصویری از مکتحل
تصویر مکتحل
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متکحل
تصویر متکحل
کسی که به چشم هایش سرمه کشیده، سرمه کشیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستحل
تصویر مستحل
کسی که به حلال وحرام اهمیت نمی دهد، بی بند و بار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متکحل
تصویر متکحل
سرمه کشنده سرمه کشنده جمع متکحلین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستحل
تصویر مستحل
درخواست کننده از کسی که چیزی را برای او حلال کند، حلال شمرنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منتحل
تصویر منتحل
به خود بسته انتحال شده بخود بسته (شعر دیگری را) : (در شعر من نیابی مسروق و منتحل در نظم من نبینی ایطا و شایگان) (رشید و طواط. المعجم. مد چا. 216: 1) انتحال کننده بخود نسبت دهنده (شعر دیگری را)، جمع منتحلین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متکحل
تصویر متکحل
((مُ تَ کَ حِّ))
سرمه کشنده، جمع متکحلین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرتحل
تصویر مرتحل
((مُ تَ حِ))
کوچ کننده، راهی شونده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مستحل
تصویر مستحل
((مُ تَ حَ لّ))
حلال پنداشته شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منتحل
تصویر منتحل
((مُ تَ حِ))
انتحال کننده، به خود نسبت دهنده (شعر دیگری را)، جمع منتحلین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منتحل
تصویر منتحل
آنکه خود را به مذهبی ببندد، آنکه شعر کس دیگر را به خود نسبت بدهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مکحل
تصویر مکحل
میل باریکی که با آن سرمه به چشم می کشند
فرهنگ فارسی عمید
گرد آمده، ریخته میل باریک که بوسیله آن سرمه بچشم کشند سرمه سا. سرمه ریخته (چشم)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکحل
تصویر مکحل
((مِ حَ))
میل باریکی که با آن سرمه در چشم می کشند، جمع مکاحل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مکحل
تصویر مکحل
سرمه کشیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مکتحل شدن
تصویر مکتحل شدن
سرمه بچشم کشیدن، در شدت و سختی افتادن
فرهنگ لغت هوشیار