جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مرتحل

مرتحل

مرتحل
کوچ کننده. (ناظم الاطباء). نعت فاعلی است از ارتحال. رجوع به ارتحال شود.
- مرتحل شدن، راه افتادن. حرکت کردن. کوچ کردن:
بدان شب که معشوق من مرتحل شد
دلی داشتم ناصبور و قلیقا.
منوچهری
لغت نامه دهخدا

مرتجل

مرتجل
ویژگی شعر یا نثری که بدون تامل، مقدمه و تفکر گفته شود
مرتجل
فرهنگ فارسی عمید

مراحل

مراحل
(مرحله) سرای ها در افغانستان به جای این که بگویند ازین شهر تا آن شهر هفت منزل است می گویند هفت سرای است ستاد ها گامه ها اوامان جمع مرحله منزلها مرحله ها: باراده رفتن بشیراز طی مراحل مینمودند
فرهنگ لغت هوشیار

مرتجل

مرتجل
آمده زود سر ود زود گفت کلامی (شعر یانثر) که بدون تفکر و تامل گفته شود. کسی که بدون تفکر و تامل سخنی (شعر یا نثر) گوید جمع مرتجلین
فرهنگ لغت هوشیار