جدول جو
جدول جو

معنی مکتحل

مکتحل((مُ تَ حِ))
سرمه به چشم کشیده، کسی که در سختی افتاده باشد
تصویری از مکتحل
تصویر مکتحل
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مکتحل

مکتحل

مکتحل
سرمه کشیده، در سختی افتاده سرمه بچشم کشیده، آنکه در شدت و سختی افتاده. در شدت و سختی افتنده
فرهنگ لغت هوشیار

مکتحل

مکتحل
آن که چشم او سرمه کشیده باشد. (آنندراج). آن که در چشمها سرمه کشیده باشد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) :
از ذره های خاک که برخیزد از صبا
گردد بیاض دیدۀ اجرام مکتحل.
سیف اسفرنگ.
، در شدت و سختی افتنده. (آنندراج). کسی که در شدت و سختی افتاده باشد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، زمینی که گیاه برآوردن گرفته باشد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به اکتحال شود
لغت نامه دهخدا

مستحل

مستحل
درخواست کننده از کسی که چیزی را برای او حلال کند، حلال شمرنده
مستحل
فرهنگ لغت هوشیار

منتحل

منتحل
به خود بسته انتحال شده بخود بسته (شعر دیگری را) : (در شعر من نیابی مسروق و منتحل در نظم من نبینی ایطا و شایگان) (رشید و طواط. المعجم. مد چا. 216: 1) انتحال کننده بخود نسبت دهنده (شعر دیگری را)، جمع منتحلین
منتحل
فرهنگ لغت هوشیار