- مکافحت
- رو به رو شدن با دشمن و زد و خورد کردن، دفاع کردن
معنی مکافحت - جستجوی لغت در جدول جو
- مکافحت
- رویاروی با کسی جنگ کردن
- مکافحت ((مُ فَ حَ))
- روبرو شدن با دشمن در جنگ، دفاع کردن از کسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پادافره
کیفر، پاداش، پاداش دادن
دشمنی کردن، پنهان داشتن دشمن
با هم جنگ وستیز کردن، یکدیگر را دشنام دادن
زنا کردن، زنا
دست یکدیگر را گرفتن برای اظهار دوستی دست هم را فشردن، فشرش دست یکدیگر را برای اظهار دوستی
دشمنی کردن، پنهان داشتن دشمنی را: (مکاشحت او به مکافحت رسید) (مرزبان نامه. چا. اول تهران. 28)
با هم جنگ و ستیز و محاربه و منازعه کردن
مکافحت در فارسی: خود انجامی انجام دادن کاری به خود، جنگ تن به تن
پاداش، مانند و برابر شدن
رهسپاری
هم داستانی، پذیرش
بخشودگی
مزاح کردن، شوخی کردن
توابع یک شهر یا ناحیه
نصیحت کردن، اندرز دادن
سختی دیدن، رنج بردن در امری
عقد ازدواج بستن، زناشویی کردن
ناسازگاری، تضاد، مخالف هم بودن
حفظ کردن از آسیب، نگه داری کردن
اهمال، کوتاهی، گذشت، ملاحظه کردن
یکدیگر را یاری دادن، معاونت کردن
از شهری به شهر دیگر رفتن، سفر کردن
جمع واژۀ مسافت، فاصلۀ بین دو مکان
با هم سازش کردن، همراه شدن، سازگاری
زیر گوشی با کسی حرف زدن، هم راز شدن
هم زانو نشستن، کنایه از همنشینی کردن
با هم نان ونمک خوردن، به هم اعتماد کردن