جدول جو
جدول جو

معنی مُجُون - جستجوی لغت در جدول جو

مُجُون
شهوت رانی، بی حیایی
دیکشنری عربی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مرجون
تصویر مرجون
(دخترانه)
گل میشه بهار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مجنون
تصویر مجنون
دیوانه، آنکه عقلش زایل شده باشد، بی عقل، مجنون، بی خرد، هار مثلاً سگ دیوانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معجون
تصویر معجون
مخلوطی از چند دارو که با هم آمیخته باشند، سرشته، آمیخته شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسجون
تصویر مسجون
کسی که در زندان به سر می برد، زندانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماجشون
تصویر ماجشون
پارسی تازی گشته ماهبون: کشتی گونه ای کشتی، جامه رنگ کرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معجون
تصویر معجون
خمیر و سرشته، در آمیخته، عجین، مخلوطی از چند دارو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسجون
تصویر مسجون
زندانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرجون
تصویر مرجون
همیشه بهار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجنون
تصویر مجنون
دیوانه و جنون زده، بی عقل و شوریده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسجون
تصویر مسجون
((مَ))
زندانی، دربند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معجون
تصویر معجون
((مَ))
سرشته شده، خمیر کرده شده، جمع معاجین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجنون
تصویر مجنون
((مَ))
دیوانه، بی عقل، عاشق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجنون
تصویر مجنون
شیدا، دیوانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از معجون
تصویر معجون
Potion
دیکشنری فارسی به انگلیسی
وجود، حضور
دیکشنری عربی به فارسی
حمله، حملات
دیکشنری عربی به فارسی
پف دار بودن، وسوسه ها
دیکشنری عربی به فارسی
بی علاقگی، بی اخلاقی
دیکشنری عربی به فارسی
جنون آمیز، دیوانه، آشفته
دیکشنری عربی به فارسی
دیوانگی، جنون
دیکشنری عربی به فارسی