جدول جو
جدول جو

معنی معجون

معجون((مَ))
سرشته شده، خمیر کرده شده، جمع معاجین
تصویری از معجون
تصویر معجون
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با معجون

معجون

معجون
مخلوطی از چند دارو که با هم آمیخته باشند، سرشته، آمیخته شده
معجون
فرهنگ فارسی عمید