- مویان
- در حال موییدن، نوحه کنان، زاری کنان
معنی مویان - جستجوی لغت در جدول جو
- مویان
- گریان و نوحه کننده، در حال موییدن
- مویان
- گریه کنان، نوحه کنان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آمبریون، جنین
بوی کننده
روینده، جنین
جوینده جستجو کننده، درحال جستجو کردن
پوینده، دونده
شوینده، در حال شستن
گوینده، در حالت گفتن
بویا، دارای بوی خوش، خوش بو
اضطراب و موج زدن دریا، موج دار شدن دریا
ویژگی چشم زیبا و پرکرشمه، چشم خواب آلود، موجان برای مثال دو چشم موژان بودیش خوب و خواب آلود / بماند خواب و شد آن نرگسش که موژان بود (عماره - شاعران بی دیوان - ۳۵۵)
ویژگی چشم زیبا و پرکرشمه، چشم خواب آلود، موژان
شاهزاده، پادشاه زاده، امیر، فرمانده سپاه
گوینده: گویان ز پی تو ما دل و دل جویان ز تو نزد ما زر و زر. (عمادی گنج سخن)، در حال گفتن: متلهف بود و پویان و مترصد و جویان و بر حسب واقعه گویان
جمع ما، ماها: تمام پهلوانان زبور شاه گفتند: ای پادشاه، مایان منت داریم و فرمان برداریم
هنگام زمان
فرانسوی میانی میانه، نیم ارز (منصف ارزشی) وام دهنده، وام گیرنده
موجان
معده موجودات اهریمنی
چشم نیکو که کم کم متحرک بنظر آید و لطفی خاص دارد
بی جان مرگ و میر چارپایان، هوا زدگی موتی است که در چار پایان واقع شود، مرضهایی است که عارض گردد بسبب فساد هوا وقتی که هوا موذی باشد (مجمع الجوامع)
منسوب به مو، آنچه از موی بافته و ساخته شده مویینه
مغولی میر، سردار، شاهزاده ایمر، فرمانده سپاه سردار. توضیح در عنوان سرداران مغول و ترک آید
روان، دوان، پویا
جستجو کننده
ساخته شده و تابیده شده از مو
موژان، چشم زیبا و پر کرشمه
مأخوذ از مغولی به معنای شاهزاده، امیر
جنین، روییدن