جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با گویان

گویان

گویان
گوینده: گویان ز پی تو ما دل و دل جویان ز تو نزد ما زر و زر. (عمادی گنج سخن)، در حال گفتن: متلهف بود و پویان و مترصد و جویان و بر حسب واقعه گویان
فرهنگ لغت هوشیار

گویان

گویان
صفت فاعلی از گفتن، گوینده، در حال گفتن:
برفتند گویان به ایوان شاه
یکی گفت خورشید گم کرد راه،
فردوسی،
پس ایستاد در کشاکش امر و نهی استرجاع کنان یعنی گویان، که انا ﷲ و انا الیه راجعون، (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 310)،
همواره بوستان امیدت شکفته باد
سعدی دعای خیر تو گویان چو بلبلی،
سعدی،
متهلف بود و پویان، و مترصد و جویان و برحسب واقعه، گویان، (گلستان)
لغت نامه دهخدا

گویان

گویان
دهی است از دهستان طارم بالا بخش سیردان شهرستان زنجان، واقع در 52هزارگزی شمال باختری سیردان و 16هزارگزی راه عمومی، در محلی کوهستانی و هوای آن سردسیر و سکنۀ آن 77 تن است، آب آن از چشمه تأمین میشود، محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان قالیچه و گلیم بافی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا

گویان

گویان
یاقوت نویسد: نام یکی از اعمال نیشابوراست که مردم خراسان آن را گویان گویند و معرب آن جوین باشد، (معجم البلدان)، رجوع به جوین و گوین شود
لغت نامه دهخدا

جویان

جویان
جوینده، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری مازندرانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی
جویان
فرهنگ نامهای ایرانی