- موقتاً ((مُ وَ قَ تَن))
- به طور موقت، مقابل دایمی، همیشگی
معنی موقتاً - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گذران بطور موقت مقابل دایمی همیشگی. توضیح صحیح} موقتا {است نه} موقه {چه تاء آن اصلی است و بالف باید نوشت (دکتر خیام پور. نداب 7- 6: 1 ص 45)
موافقت کردن با کسی
زمینی که در آن درخت انگور بسیار باشد، باغ انگوری، تاکستان
زمینی که فقط در آن درخت انگور کاشته باشند باغ انگور تاکستان رزستان
مواتات در فارسی: سازش مواتات در فارسی: فرمانبرداری، همراهی ساز گاری
موافقت کردن سازش کردن، موافقت سازش. فرمان بردن از کسی، موافقت کردن با کسی، فرمانبرداری، موافقت: (چون از الموت... باقزوین اتفاق معاودت افتاد و بمواتات سعادتی که آن روز بود... کارهایی که از حضرت بصدد اتمام آن بودم بر حسب ارادت تمشیت یافت) (نفثه المصدور. چا یز. 9)
کسی که ریسمان مویین تابد
جفت و جور کردن، بالا بردن ارتفاع
((مُ))
فرهنگ فارسی معین
در کنار هم گذاشتن و به هم چسباندن فیلم ها یا عکس ها و... برای بوجود آوردن یک مجموعه، سوار کردن و به هم بستن قطعات یک دستگاه یا ماشین
در کنار هم قرار دادن و روی هم سوار کردن اجزای یک ماشین یا دستگاه، (سینما) تدوین
شالنگی، کسی که ریسمان مویی می تابد
در تازی نیامده کدی اوامیک آنچه که در مدتی محدود و معین بجا ماند مقابل دایمی همیشگی. توضیح کلمه} موقت {همین مفهوم را میرساند و احتیاجی بافزودن} {نیست ولی در تداول} موقتی {بسیار بکار میرود
بی جان مرگ و میر چارپایان، هوا زدگی موتی است که در چار پایان واقع شود، مرضهایی است که عارض گردد بسبب فساد هوا وقتی که هوا موذی باشد (مجمع الجوامع)
کسی که ریسمان می تابد
Ad Hoc, Provisional, Temporarily, Transitorily
ad hoc, provisório, temporariamente
tymczasowy, tymczasowo, przejściowo
временный , временно
тимчасовий , тимчасово , тимчасово
ad hoc, voorlopig, tijdelijk
ad hoc, provisorisch, vorübergehend
ad hoc, provisional, temporalmente, transitoriamente
ad hoc, provisoire, temporairement, de manière temporaire
ad hoc, provvisorio, temporaneamente
अस्थायी , अस्थायी रूप से , अस्थायी रूप से
অস্থায়ী , অস্থায়ী , সাময়িকভাবে , অস্থায়ীভাবে
sementara
geçici, geçici olarak
임시의 , 일시적으로 , 일시적으로
特设的 , 临时的 , 暂时地 , 临时地
アドホック , 仮の , 一時的に , 一時的に