موافقت کردن سازش کردن، موافقت سازش. فرمان بردن از کسی، موافقت کردن با کسی، فرمانبرداری، موافقت: (چون از الموت... باقزوین اتفاق معاودت افتاد و بمواتات سعادتی که آن روز بود... کارهایی که از حضرت بصدد اتمام آن بودم بر حسب ارادت تمشیت یافت) (نفثه المصدور. چا یز. 9) موافقت کردن سازش کردن، موافقت سازش. فرمان بردن از کسی، موافقت کردن با کسی، فرمانبرداری، موافقت: (چون از الموت... باقزوین اتفاق معاودت افتاد و بمواتات سعادتی که آن روز بود... کارهایی که از حضرت بصدد اتمام آن بودم بر حسب ارادت تمشیت یافت) (نفثه المصدور. چا یز. 9)