درویش که روزگار را به اندک معیشت گذارد. ج، رمق. (از منتهی الارب). فقیری که به اندک مایه از معیشت اکتفا کند. (اقرب الموارد) (از متن اللغه). رامق. (اقرب الموارد) ، بدخواه. (از منتهی الارب). حاسد. (از اقرب الموارد) (متن اللغه) ، آنکه از گوشۀ چشم به خشم و اعراض بر مردم بنگرد. (از متن اللغه)
درویش که روزگار را به اندک معیشت گذارد. ج، رُمُق. (از منتهی الارب). فقیری که به اندک مایه از معیشت اکتفا کند. (اقرب الموارد) (از متن اللغه). رامق. (اقرب الموارد) ، بدخواه. (از منتهی الارب). حاسد. (از اقرب الموارد) (متن اللغه) ، آنکه از گوشۀ چشم به خشم و اعراض بر مردم بنگرد. (از متن اللغه)
کسی که موقوفه برای استتفاده وی وقف شده. توضیح در آمد هر موقوفه ای موافق نظر واقف باید بمصرف اشخاص از قبیل: فقرا ایتام اولاد واقف زوار طالبان علم و غیره یا موسسات و اماکنی مانند: مدارس مساجد حمامها پلها آب انبارها قنوات و نظایر اینها برسد. هر فرد از موارد مصرف را موقوف علیه می گویند. یا موقوف علیهم. کسانی که موقوفه برای استفاده آنان وقف شده
کسی که موقوفه برای استتفاده وی وقف شده. توضیح در آمد هر موقوفه ای موافق نظر واقف باید بمصرف اشخاص از قبیل: فقرا ایتام اولاد واقف زوار طالبان علم و غیره یا موسسات و اماکنی مانند: مدارس مساجد حمامها پلها آب انبارها قنوات و نظایر اینها برسد. هر فرد از موارد مصرف را موقوف علیه می گویند. یا موقوف علیهم. کسانی که موقوفه برای استفاده آنان وقف شده
باز داشتن، بازداشت کردن، رها کردن چشم پوشیدن باز داشتن باز داشت کردن، ترک کردن صرف نظرکردن: (امروز خیال سواری داشتیم بعد موقوف داشته قدری استراحت کردیم. (سفرنامه ناصر الدین شاه بمشهد ص 39- 38)
باز داشتن، بازداشت کردن، رها کردن چشم پوشیدن باز داشتن باز داشت کردن، ترک کردن صرف نظرکردن: (امروز خیال سواری داشتیم بعد موقوف داشته قدری استراحت کردیم. (سفرنامه ناصر الدین شاه بمشهد ص 39- 38)