معنی رموق
- رموق (رَ)
- درویش که روزگار را به اندک معیشت گذارد. ج، رمق. (از منتهی الارب). فقیری که به اندک مایه از معیشت اکتفا کند. (اقرب الموارد) (از متن اللغه). رامق. (اقرب الموارد) ، بدخواه. (از منتهی الارب). حاسد. (از اقرب الموارد) (متن اللغه) ، آنکه از گوشۀ چشم به خشم و اعراض بر مردم بنگرد. (از متن اللغه)
