جدول جو
جدول جو

معنی موالون - جستجوی لغت در جدول جو

موالون
(مُ)
جمع واژۀ موالی (در حالت رفعی). (ناظم الاطباء). رجوع به موالی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از موازین
تصویر موازین
میزان ها، مقیاس ها، معیارها، اندازه ها، مقدارها، سالم ها، سرحال ها، ترازوها، جمع واژۀ میزان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موالفت
تصویر موالفت
انس والفت گرفتن، دوستی، همدمی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موالات
تصویر موالات
با هم دوستی و پیوستگی داشتن، یاری داشتن، پیروی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موالید
تصویر موالید
مولودها، زاییده شده ها، فرزندها، کنایه از نتیجه ها، تولدها، جمع واژۀ مولود
موالید ثلاثه: کنایه از جماد، نبات و حیوان
موالید سه گانه: کنایه از جماد، نبات و حیوان، موالید ثلاثه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مومنون
تصویر مومنون
بیست و سومین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۱۱۸ آیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ذوالمن
تصویر ذوالمن
صاحب عطا و بخشش، یکی از صفات خدای تعالی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دژالون
تصویر دژالون
دریغ، افسوس، حسرت، دژوان، دژواخ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مولوزن
تصویر مولوزن
نوازندۀ مولو، آنکه مولو می زند، برای مثال مرا بینند در سوراخ غاری / شده مولو زن و پوشیده چو خا (خاقانی - ۲۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موالیان
تصویر موالیان
گوشه ای در دستگاه همایون
فرهنگ فارسی عمید
(قَوْ وا)
جمع واژۀ قوّال. (اقرب الموارد). رجوع به قوال شود
لغت نامه دهخدا
یکی از شش دیهی بود که ’عرب اشعریان’ سر او مقامها ساختند و منزل گرفتند و آن شش دیه عبارت از ممجان و مالون و قزدان و سکن و جمرو کمیدان بود، (از تاریخ قم ص 32)، و رجوع به کمیدان شود
از طسوج لنجرود است، (تاریخ قم ص 113)
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ مال، (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)، رجوع به مال شود
لغت نامه دهخدا
دارویی که اکلیل الملک نیز گویند، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
گیاهی که اکلیل الملک نیز گویند، (ناظم الاطباء)، دارویی است که به تازی اکلیل الملک گویند، (از فرهنگ شعوری ج 2 ورق 373)، اسپرک، موفلون، رجوع به اکلیل الملک و اسپرک و موفلون شود
لغت نامه دهخدا
(مُ لُنْ)
نام سردار آنتیوکوس (برادر سلوکوس) که از طرف وی ساتراپ ماد شد، اما مولون یاغی شد و ولایت بابل را که همجوار ساتراپی او بود تسخیر کرد و سرداران آنتیوکوس مکرر از مولون شکست خوردند. و سرانجام پادشاه شخصاً به جنگ او شتافت و مولون که خبر رسیدن شاه را شنید چون از مردم بابل و خوزستان که تازه به اطاعت او درآمده بودند اعتماد نداشت پلی بر روی دجله بست تا نیروی خود را از آب گذرانیده به آپولونی برسد. (از کرد ص 159) (از ایران باستان ج 3 ص 2080)
دوازدهمین از خانان مغولستان از نسل چنگیز (از سال 857 تا 867 ه. ق). (ترجمه طبقات سلاطین اسلام لین پول ص 191) (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ذوالمن
تصویر ذوالمن
صاحب عطا و بخشش
فرهنگ لغت هوشیار
با کسی دوستی و پیوستگی داشتن، پی در پی کردن کاری را، دوستی، پیوستگی: (... و بدین تحفظ و تیقظ اعتقاد من در موالات تو صافی تر گشت) (کلیله. مصحح مینوی. 32)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موالفت
تصویر موالفت
خو گری خو گیری الفت گرفتن انس یافتن خو گر شدن، الفت همدلی
فرهنگ لغت هوشیار
خو گری خو گیری منسوب به مال نهائی مقابل حالی: رنجهای بی نهایت مالی بر شماتت اعدا حالی برگزیدم. خوگر شدن خوگری خوگر شدن روان بندگان یاران
فرهنگ لغت هوشیار
ترانه بندگان نوعی شعر و ترانه عربی که موالی (بندگان) برای خداوندان خود میخوانده و در ترجیع آن کلمه} یا موالیا {را تکرار میکرده اند
فرهنگ لغت هوشیار
رمن پارسی از موالی تازی بندگان، نام گوشه ای در دستگاه همایون جمع موالی بسیاق فارسی: مولی ها بندگان، گوشه ایست از دستگاه همایون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موالید
تصویر موالید
زادگان، فرزندان، جمع مولود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موازین
تصویر موازین
جمع میزان، ترازو ها سنجه ها اندازه ها جمع میزان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مواعین
تصویر مواعین
جمع ماعون، مانه ها، کاچار ها، اسباب و لوازم خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مورامون
تصویر مورامون
گزر دشتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موالاه
تصویر موالاه
موالات در فارسی همدوستی همکاری، پیوسته کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موالسه
تصویر موالسه
مری (خیانت) دشمنکامی
فرهنگ لغت هوشیار
جمع موکل، گماشتگان داد گزاران نگهبانان، جمع موکل، پیونداران کار سپارندگان جمع موکل در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مشا، سخن چینان گامبرداران جمع مشا در حالت رفعی (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) پیروان حکمت مشا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متالین
تصویر متالین
فرانسوی آسنی توپالی رنگ آسنی
فرهنگ لغت هوشیار
رنگارنگ رنگ برنگ. توضیح این کلمه را با گوناگون که بهمین معنی است نباید اشتباه کرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صواغون
تصویر صواغون
جمع صواغ، زرگران دروغگویان
فرهنگ لغت هوشیار
جمع موول، چم یابندگان گزارندگان، جمع موول در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
نهری که از رودخانه ی تالار جدا شود
فرهنگ گویش مازندرانی