جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با موالیان

موالیان

موالیان
رمن پارسی از موالی تازی بندگان، نام گوشه ای در دستگاه همایون جمع موالی بسیاق فارسی: مولی ها بندگان، گوشه ایست از دستگاه همایون
فرهنگ لغت هوشیار

مصالیان

مصالیان
از فرقه های نصاری. این فرقه روحانیان جهانگرد دریوزه گر بودند و نوعی درویش عیسوی شمرده می شدند و فساد اخلاق بسیار در زیر پردۀ زهد ظاهری نهان داشتند و به حکم سمت و شغلی که داشتند داخل خانه عیسویان می شدند و مرتکب فحشا و منکر می گشتند. این فرقه به روزگار خسروپرویز در ایران از فرقی شمرده می شدند که قابل تعقیب و زجر بودند. (از ترجمه ایران در زمان ساسانیان چ 2 ص 511 و چ 1 ص 347)
لغت نامه دهخدا

موالیا

موالیا
ترانه بندگان نوعی شعر و ترانه عربی که موالی (بندگان) برای خداوندان خود میخوانده و در ترجیع آن کلمه} یا موالیا {را تکرار میکرده اند
فرهنگ لغت هوشیار

موالیا

موالیا
قسمی شعر. کاری. کان و کان. ملعبه. عروض البلد. حراره. تصنیف. قول. شرقی. موشح. موشحه. زجل. (یادداشت مؤلف) : و دیوانه (دیوان عیسی بن سنجر) مشتمل علی الشعرو الدوبیت و الموالیا. (ابن خلکان). دکتر رضا قریشی در کتاب خود (الکان و کان و القوما) پس از نقل این گفتۀ ابن خلدون که ’عامۀ بغداد را شعری است که آن راموالیا نامند و قوما و کان و کان از فنون این نوع شعر است’ چنین نویسد: ابن خلدون در این اظهار نظر بغایت از حقیقت دور افتاده است چه موالیا برزخی بین فنون شعری معرب و غیرمعرب است. چنانکه می توان به لغت فصیح و عامیانه هر دو موالیا سرود، در حالتی که (کان و کان) از فنون شعری غیرمعرب است و حتماً باید آن را بدون اعراب خواند. (الکان و کان و القوما. ص 13. بغدادسلسلۀ فولکلولوری 1977). نیز گوید موالیا از مخترعات نبطیانی است که در واسط ساکن بودند. و اختراع این نوع بیت مقدم بر فن زجل و موشح است. (کتاب فوق ص 18). و هم او نویسد: این شعر از ابن نقطه در موالیاست:
قد خاب من شبه الجزعه الی دره
وقاس قحبه الی مستحضه حره
انا مغنی و اخی زاهد فرر مره
بیرین فی الدار ذی حلوه و ذی مره.
(همان کتاب ص 11)
لغت نامه دهخدا

مولیان

مولیان
ناحیتی است، رود لمغان از حدود آن (از حدود ماوراءالنهر) گذرد به نزدیک رخد. (حدود العالم). باتوجه به نوشتۀ صاحب حدود العالم شاید جوی مولیان شعبه ای از رود لمغان بوده است یا رود لمغان در آنجا این نام می گرفته است و آن رود با ضیاع خود جوی مولیان نام داشته و اصل آن جوی موالیان بوده به سبب وقف امیر اسماعیل موالیان خویش را و مولیان مخفف آن است. (از یادداشت مؤلف). ضیاعی بوده است در بیرون شهر بخارا بسیار بانزهت، و ملوک سامانیه در آنجا کاخها و بوستانها ساخته بوده اند. (محمد قزوینی حاشیۀ چهارمقالۀ نظامی) .... از این مطالب به خوبی برمی آید که جوی مولیان نام ضیاعی و باغی و قصر پادشاهی در بیرون شهر بخارا بوده است و جایی نزه و باصفا و رطب که امراء سامانی ماندن در آنجا را خوشتر می داشتند و حتی در شهربخارا قصری بدان بزرگی نداشته اند و هم در آنجاست که اسماعیل بن احمد سامانی را به خاک سپرده اند. (از احوال و اشعار رودکی ج 2 ص 536). بنابر گفتۀ نرشخی محل مشهوری در اطراف شهر بخارا بوده است و مولیان در اصل موالیان بوده الف آن برای تخفیف افتاده و مولیان شده است. (از حاشیۀ مدرس رضوی بر تاریخ بخارا ص 216)
لغت نامه دهخدا

کوالیدن

کوالیدن
رشد کردن، نمو کردن، بزرگ شدن، بالیدَن، گُوالیدَن
کوالیدن
فرهنگ فارسی عمید