جدول جو
جدول جو

معنی مواعد - جستجوی لغت در جدول جو

مواعد
موعدها، جاهای وعده کردن، زمانهای وعده دادن، در علم اقتصاد سررسید ها، عهد و پیمان ها، عقدها، قرار و مدارها، قول و قرارها، بیعت ها، جمع واژۀ موعد
تصویری از مواعد
تصویر مواعد
فرهنگ فارسی عمید
مواعد
(مَ عِ)
جمع واژۀ موعد. سررسیدها.وعده ها. (ناظم الاطباء) : مواعدی را که قانون معین نکرده است دادگاه معین خواهد کرد. (مادۀ 611 آیین دادرسی مدنی). مواعدی که ابتدای آن تاریخ ابلاغ یا اعلام است روز ابلاغ و اعلام و همچنین روز اقدام جزء مدت محسوب نمی شود. (مادۀ 613 آیین دادرسی مدنی). دادن مهلت در مواعدی که از طرف دادگاه تعیین می شود فقط یک دفعه جایز است. (مادۀ 618 آیین دادرسی مدنی). و رجوع به موعد شود، وعده جایها. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مواعد
جمع موعد، سر رسید ها پاس ها سامه گاهان جمع موعد
تصویری از مواعد
تصویر مواعد
فرهنگ لغت هوشیار
مواعد
((مَ عِ))
جمع موعد
تصویری از مواعد
تصویر مواعد
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مقاعد
تصویر مقاعد
محل های قرار گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مواعده
تصویر مواعده
به هم وعده دادن، به یکدیگر وعده کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موارد
تصویر موارد
موردها، موضوع ها، مسئله ها، محل های ورود، جاهای فرود آمدن، آبشخورها، جمع واژۀ مورد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مواعید
تصویر مواعید
میعادها، جای وعده کردن ها، زمان وعده کردن ها، وعده گاه ها، میعادگاه ها، جمع واژۀ میعاد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مصاعد
تصویر مصاعد
مصعدها، محل صعودها، جمع واژۀ مصعد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مساعد
تصویر مساعد
مناسب، هم بازو، یار و یاور، موافق
فرهنگ فارسی عمید
(عِ ظَ)
بهم دیگر وعده نمودن و میعاد کردن. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). با کسی وعده نهادن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی). با یکدیگر وعده کردن. (ترجمان القرآن جرجانی ص 96) ، نبرد کردن به وعده. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مواقد
تصویر مواقد
جمع موقد، آتشدان آتشگاه ها جمع موقد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موارد
تصویر موارد
جمع مورد، آیندگاهان آبخور ها راه ها جمع مورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مواعید
تصویر مواعید
جمع میعاد، پشت گاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مواعظ
تصویر مواعظ
جمع موعظ، چاشش ها، اندرز ها، پند ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقاعد
تصویر مقاعد
جمع مقعد، جاهای قرار گرفتن و نشستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موادع
تصویر موادع
جمع میدع، جامه های کهنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موائد
تصویر موائد
جمع مائده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مواید
تصویر مواید
جمع مایده (مائده)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موالد
تصویر موالد
جمع مولد، مادران زایندگان جمع مولد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قواعد
تصویر قواعد
جمع قاعده، بازایستاده
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مصعد، جاهای بلند جمع مصعد: بدان سبب که از آب لطیفتر بود (ابر) در مرکز آب و خاک روی بمصاعد هوا نهد و بر بالا رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مساعد
تصویر مساعد
یاری دهنده، یارمند، کمک کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سواعد
تصویر سواعد
جمع ساعد، بازو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تواعد
تصویر تواعد
با یکدیگر وعده نهادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مواعدت
تصویر مواعدت
بیکدیگر وعده دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مواعده
تصویر مواعده
مواعده و مواعدت در فارسی: نیوندیدن نوید دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مواعده
تصویر مواعده
((مُ عَ دَ))
به یکدیگر وعده دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تواعد
تصویر تواعد
((تَ عُ))
با هم وعده کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قواعد
تصویر قواعد
((قَ عِ))
جمع قاعده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مساعد
تصویر مساعد
((مُ عِ))
موافق، یاور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مواید
تصویر مواید
((مَ یِ))
جمع مائده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از موالد
تصویر موالد
((مَ لِ))
جمع مولد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مواعید
تصویر مواعید
((مَ))
جمع میعاد، وعده ها، موعودها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از موارد
تصویر موارد
نکته ها
فرهنگ واژه فارسی سره