جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مقاعد

مقاعد

مقاعد
حافظ و نگهبان، از وحش و طیر آنچه از پس پشت درآید. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، نشیننده با کسی. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مُقاعَده شود
لغت نامه دهخدا

مقاعد

مقاعد
نشسته با کسی. (ناظم الاطباء). رجوع به مقاعده شود
لغت نامه دهخدا

مقاعد

مقاعد
جَمعِ واژۀ مَقعَد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). جَمعِ واژۀ مقعد و مقعده. (ناظم الاطباء). جاهای نشستن. (غیاث) (آنندراج) ، جاهای قرار گرفتن: رکیک تر سخنی از او محکم و متین نماید و در مقاعدسمع قبول نشیند. (مرزبان نامه). و رجوع به مقعد شود، ترکوا مقاعدهم، مراکز خویش را ترک کردند و این از باب مجاز است. (از ذیل اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

تقاعد

تقاعد
بازنشستگی، بازنشسته شدن، از کاری بازماندن، گوشه نشینی و کناره گیری، بازایستادن از کاری
تقاعد
فرهنگ فارسی عمید