جدول جو
جدول جو

معنی مهارج - جستجوی لغت در جدول جو

مهارج(مَ رِ)
جمع واژۀ مهرجان: یزهی بجلال مکانه الرتب و المعارج و یزین بکرم وجهه الاعیاد و المهارج. (احمد بن ابراهیم ادیبی خوارزمی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مهراج
تصویر مهراج
(پسرانه)
نام رایج پادشاهان هندوستان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مخارج
تصویر مخارج
مخرج ها، جای خارج شدن ها، محل خروج ها، جمع واژۀ مخرج
خرجها، هزینه ها، جمع واژۀ خرج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معارج
تصویر معارج
هفتادمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۴۴ آیه
واقع، سال، معراج
فرهنگ فارسی عمید
کسی که از شهر یا وطن خود به شهر یا کشور دیگر برود و در آنجا سکنی گزیند، هجرت کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهارب
تصویر مهارب
مهرب ها، گریزگاه ها، جاهای فرار، جمع واژۀ مهرب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهارت
تصویر مهارت
ماهر بودن در کاری، استادی، زیرکی، چابکی و زبردستی در کار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مدارج
تصویر مدارج
مدرج ها، درج شده ها، مندرج ها، مدرجه ها، راه ها، طریق ها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مدارج
تصویر مدارج
رتبه ها، پله ها، درجات، مراتب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معارج
تصویر معارج
جمع معراج
فرهنگ لغت هوشیار
مهارت در فارسی: هوشناسی آتاوی افزار مندی، فرهختکاری زبر دستی کار دانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهارت
تصویر مهارت
زیرکی، استادی، حذاقت، زبردستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهارب
تصویر مهارب
جمع مهرب، گریز گاهان جمع مهرب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهاراج
تصویر مهاراج
شاه بزرگ امیر بزرگ (در هند)
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که از جایی به جایی رود و از زمینی به زمینی هجرت نماید، مفارقت کننده از خانه و اقربا یعنی مسافر، آنکه از وطن خود هجرت کند و در جائی دیگر مسکن گیرد
فرهنگ لغت هوشیار
جمع غیر قیاسی خرج است مفرد ندارد، آنچه را که شخصی از مال خود خرج میکند و به مصرف معیشت و زندگانی میرساند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهارب
تصویر مهارب
((مَ رِ))
جمع مهرب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مهاجر
تصویر مهاجر
((مُ جِ))
هجرت کننده آن که از وطن خود هجرت کرده در جایی دیگر مسکن گیرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مدارج
تصویر مدارج
((مَ رِ))
جمع مدرج، درجه ها، پایه ها، رتبه ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مهارت
تصویر مهارت
((مَ رَ))
چیره دستی، توانایی در کار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مخارج
تصویر مخارج
((مَ رِ))
جمع مخرج، هزینه ها، هزینه زندگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مهاجر
تصویر مهاجر
کوچنده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مهارت
تصویر مهارت
ورزه، چیرگی، زبردستی، چیره دستی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مهارت
تصویر مهارت
Adeptness, Prowess, Skill, Virtuosity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مهاجر
تصویر مهاجر
Migrant, Migrator
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مهارت
تصویر مهارت
habilidade, destreza, virtuosidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مهاجر
تصویر مهاجر
migrante
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مهارت
تصویر مهارت
Geschicklichkeit, Können, Fähigkeit, Virtuosität
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مهارت
تصویر مهارت
zręczność, umiejętność, wirtuozeria
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مهاجر
تصویر مهاجر
migrant
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مهارت
تصویر مهارت
умение , мастерство , умение , виртуозность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مهاجر
تصویر مهاجر
мигрант
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مهارت
تصویر مهارت
вправність , майстерність , майстерність , віртуозність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مهاجر
تصویر مهاجر
мігрант
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مهارت
تصویر مهارت
bekwaamheid, vaardigheid, virtuositeit
دیکشنری فارسی به هلندی