جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مهاجر

مهاجر

مهاجر
کسی که از جایی به جایی رود و از زمینی به زمینی هجرت نماید، مفارقت کننده از خانه و اقربا یعنی مسافر، آنکه از وطن خود هجرت کند و در جائی دیگر مسکن گیرد
فرهنگ لغت هوشیار

مهاجر

مهاجر
هجرت کننده آن که از وطن خود هجرت کرده در جایی دیگر مسکن گیرد
مهاجر
فرهنگ فارسی معین

مهاجر

مهاجر
کسی که از شهر یا وطن خود به شهر یا کشور دیگر برود و در آنجا سکنی گزیند، هجرت کننده
فرهنگ فارسی عمید