معنی مهارب
- مهارب((مَ رِ))
- جمع مهرب
واژههای مرتبط با مهارب
مهارب
- مهارب
- مهرب ها، گریزگاه ها، جاهای فرار، جمعِ واژۀ مهرب
مهارب
- مهارب
- جمع مهرب، گریز گاهان جمع مهرب
مهارب
- مهارب
- جَمعِ واژۀ مهرب. رجوع به مهرب شود
مهراب
- مهراب
- دوستدار آب، نام پادشاه کابل از نوادگان ضحاک در زمان حکومت سام نریمان و پدر رودابه مادر رستم پهلوان شاهنامه
مهارت
- مهارت
- ورزه، چیرگی، زبردستی، چیره دستی
محارب
- محارب
- جنگ کننده، جنگجو، جنگنده
در فقه کسی که علیه حکومت اسلامی به جنگ برخاسته که واجب القتل است
مشارب
- مشارب
- مشرب ها، ذوق و میل و هوای نفس ها، جاهای آب خوردن ها، آبشخورها، جمعِ واژۀ مشرب
مهارت
- مهارت
- ماهر بودن در کاری، استادی، زیرکی، چابکی و زبردستی در کار
محارب
- محارب
- جنگ کننده، جنگجو و بهادر نبرد کننده
