- منصوص
- حدیث یا سخنی که با نص گفته شده، محقّق
معنی منصوص - جستجوی لغت در جدول جو
- منصوص
- درست آشکار روشن، نیک پژوهیده معین شده، در نهایت تفحص تحقیق شده، بثبوت رسانیده، آنچه از آیات قران و احادیث که صریح و آشکار باشد و محتاج بتاویل نبود
- منصوص ((مَ))
- معین شده، به ثبوت رسانیده، آنچه از آیات قرآن و احادیث که صریح و آشکار باشد و محتاج به تأویل نبود
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خود ویژه، ویژه
خاص شده، خاص، ویژه
نصرت داده شده، یاری شده
بریده، جداشده، زخم شده، شکافته شده
کم شده، هرچه که در آن نقصان واقع شود
برقرار شده، به شغل و مقامی گماشته شده، برپاشده
خاص کرده شده، ویژه
محکم، متصل، پیوسته، استوار
آکیده، کاهیده کم کرده شده آنچه در وی نقصان واقع شود، نقص آن است که از مفاعلین معصوب نون بیندازی مفاعیل بماند بضم لام و مفاعیل چون از مفاعلتن منشعب باشد آنرا منقوص خوانند (المعجم. مد. چا 61: 1)، کلمه ای که آخر آن یاء باشد مانند قاضی و صافی
یاری یافته، پیروز، از نام های تازی بر مردان نصرت داده یاری کرده شده مظفر: (روز آدینه... با حشم منصور بحربگاه معرکه حاضرشویم) (سلجوقنامه ظهیری. چا. خاور. 25)، نامی است از نامهای مردان
دست نشان دست نشانده گماشته بر گماشته، برپا برپا شده نصب کرده شده بر پا کرده، بشغلی گماشته، کلمه ای که حرف آخرش بر اثر عاملی دارای فتحه (زیر) یا تنوین مفتوح باشد
((مَ))
فرهنگ فارسی معین
کم کرده شده، آن چه در وی نقصان واقع شود، در علم عروض، نقص آن است که از «مفاعیلن» معصوب نون بیندازی، «مفاعیل» بماند به ضم لام و «مفاعیل» چون از «مفاعلتن» منشعب باشد، آن را منقوص خوانند، کلمه ای که آخر آن یاء باشد
استوار، محکم، متأکّد، حصین، مدغم، ستوار، مستحکم، بادوام، درواخ
نص ها، کلام معتبر، جمع واژۀ نص
آیات قرآن که معنی آنها صریح و آشکار باشد
جمع منصوصه (منصوص) : (آدم از منصوصات اصول مقرر کرد و روش آخرت و عالم غیب از وی که عقل (را) از برینش آن راه مجال نبود) (معارف بها ولد 1338 ص 153)
آستانه آرای