خفه شده. منخنق. (ناظم الاطباء). گوسفندی که به گلوافشار کشته شود. (مهذب الاسماء) : حرمت علیکم المیته و الدم و لحم الخنزیر و ما اهل لغیر اﷲ به و المنخنقه و الموقوذه و المتردیه و النطیحه و... (قرآن 3/5)
خفه شده. منخنق. (ناظم الاطباء). گوسفندی که به گلوافشار کشته شود. (مهذب الاسماء) : حرمت علیکم المیته و الدم و لحم الخنزیر و ما اهل لغیر اﷲ به و المنخنقه و الموقوذه و المتردیه و النطیحه و... (قرآن 3/5)
زن کس گشاده. (آنندراج) (از منتهی الارب). زن گشاده کس. خلاف رتقاء. (ناظم الاطباء) (از محیطالمحیط) ، امراءه منفتقه بالکلام، زن چرب زبان گشاده سخن. (ناظم الاطباء). زن تیززبان و حاضرجواب. (از اقرب الموارد)
زن کس گشاده. (آنندراج) (از منتهی الارب). زن گشاده کس. خلاف رتقاء. (ناظم الاطباء) (از محیطالمحیط) ، امراءه منفتقه بالکلام، زن چرب زبان گشاده سخن. (ناظم الاطباء). زن تیززبان و حاضرجواب. (از اقرب الموارد)
جزیره ای است آبادان در مشرق اندلس و نزدیک میورقه... (از معجم البلدان) : ثم یوم الاحد بعده قابلنا جزیره منورقه. (ابن جبیر) (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به مانورقه شود
جزیره ای است آبادان در مشرق اندلس و نزدیک میورقه... (از معجم البلدان) : ثم یوم الاحد بعده قابلنا جزیره منورقه. (ابن جبیر) (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به مانورقه شود
با کسی خلق نیکو بورزیدن. (تاج المصادر بیهقی، ورق 199 ب). با کسی خلق نیکو برزیدن. (زوزنی). معاشرت کردن با کسی به خوش خوئی. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
با کسی خلق نیکو بورزیدن. (تاج المصادر بیهقی، ورق 199 ب). با کسی خلق نیکو برزیدن. (زوزنی). معاشرت کردن با کسی به خوش خوئی. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
پارچه ای است که طفل نوازد را بواسطۀ آن پوشانند تا بدن نازک و لطیف او را محافظت نماید و در مشرق زمین اکنون هم معمول است. (قاموس کتاب مقدس). رجوع به قنداق شود
پارچه ای است که طفل نوازد را بواسطۀ آن پوشانند تا بدن نازک و لطیف او را محافظت نماید و در مشرق زمین اکنون هم معمول است. (قاموس کتاب مقدس). رجوع به قنداق شود