جدول جو
جدول جو

معنی مناهم - جستجوی لغت در جدول جو

مناهم
(مَ هَِ)
پادشاه اسرائیل در سالهای 747 تا 738 قبل از میلاد هنگامی که سلیمان کشته شد پادشاه زاکاری برای به دست آوردن فرمانروائیش دست به کار شده و مناهم که از وابستگان سلیمان بود علیه زاکاری (زکریا) قیام کرد و او را کشت. او در بیرحمی و ستمکاری شهرت داشت. و در سال 738 قبل از میلاد مجبور به پرداخت خراج به ’تگلات فالازار’ سوم پادشاه آشور گردید که قسمت شمالی سوریه را به تصرف خویش درآورده بود. (از لاروس بزرگ)
رئیس قوم یهود که پس از مرگ هرود کبیر (در قرن اول میلادی) علیه رومیان قیام کرد و خود را پادشاه اورشلیم نامید ولی ’العازار’ که بر گروه میانه رو فرمانروائی داشت مردم را علیه اوشورانید و او را محکوم بمرگ کرد. (از لاروس بزرگ)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مساهم
تصویر مساهم
هم سهم، هم بهره، شریک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منادم
تصویر منادم
ندیم، هم صحبت، همدم، همنشین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مناظم
تصویر مناظم
شیوۀ جریان مرتب کارها، قاعده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مناهل
تصویر مناهل
منهل ها، جاهای آب خوردن در راه، چشمه هایی که مردم از آن آب بخورند، جمع واژۀ منهل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مراهم
تصویر مراهم
مرهم ها، داروهایی که روی زخم بگذارند، جمع واژۀ مرهم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مناهج
تصویر مناهج
منهج ها، راههای راست، راههای آشکار، راههای پیدا و گشاده، جمع واژۀ منهج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مناهی
تصویر مناهی
منهیّ ها، کارهایی که در شرع از آن نهی شده، نهی شده ها، جمع واژۀ منهیّ
فرهنگ فارسی عمید
(عَ شَ)
با هم دم سرد و ناله برآوردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مناهج
تصویر مناهج
جمع منهج، راه های راست، راستراه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منادم
تصویر منادم
همدم همنشین هم پیاله همنشین هم صحبت
فرهنگ لغت هوشیار
منامه در فارسی پایجامه جامه خواب، خوابگاه، گور جای خواب، جامه خواب، قبر گور
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مرهم، بریزه ها بریزگان جمع مرهم: و الم جراحت ماتمش را بمراهم مراحم بیکرانه تسکین بخشید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مناهل
تصویر مناهل
جمع منهل، باز داشته ها ناشایست ها جمع منهل آبخور ها آبشخور ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مناهی
تصویر مناهی
جمع منهی (غیاث) باز داشته شده ها نهی شده ها: (در عنفوان جوانی... که مجال وساوس شیطانی فسیح تر باشد و میدان هواجس جسمانی بسیط تر از مناکر و مناهی دست بداشته است) (المعجم. مد. چا 11: . 1)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مناظم
تصویر مناظم
جمع منظم، سهمانگاهان
فرهنگ لغت هوشیار
بوندار (سهام دار)، هنباز انباز شونده شریک سهیم: این صنعت را از آن جهت تسهیم خواندند که شاعر دیگری را در دانستن بعضی از آنچ نظم خواهد کرد مساهم و مشارک گردانیده است، تیر قرعه زننده بادیگری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منامه
تصویر منامه
((مَ مَ یا مِ))
جای خواب، جامه خواب، قبر، گور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منادم
تصویر منادم
((مُ دِ))
همنشین، هم صحبت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مساهم
تصویر مساهم
((مُ هِ))
شریک، سهیم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مناهج
تصویر مناهج
((مَ هِ))
جمع منهج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مناهی
تصویر مناهی
((مَ))
کارهایی که شرعاً و عرفاً منع و نهی شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مساهم
تصویر مساهم
Contributor
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مساهم
تصویر مساهم
contributeur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مساهم
تصویر مساهم
contribuidor
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مساهم
تصویر مساهم
Beitragszahler
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مساهم
تصویر مساهم
współpracownik
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مساهم
تصویر مساهم
вкладчик
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مساهم
تصویر مساهم
співробітник
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مساهم
تصویر مساهم
bijdrager
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مساهم
تصویر مساهم
contribuidor
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مساهم
تصویر مساهم
collaboratore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مساهم
تصویر مساهم
योगदानकर्ता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مساهم
تصویر مساهم
অবদানকারী
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از مساهم
تصویر مساهم
kontributor
دیکشنری فارسی به اندونزیایی