جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مناظم

مناظم

مناظم
جَمعِ واژۀ نظم. (ناظم الاطباء) ، جَمعِ واژۀ مَنظِم. جاهای نظم. (از اقرب الموارد). جاهای ترتیب و نظم، جاهای پیوستن. (غیاث) (آنندراج) ، طرز جریان و پیشرفت مرتب امور. آنچه موجب نظم و ترتیب نیکو در جریان کارها باشد. (کلیله و دمنه چ مینوی حاشیۀ ص 29 و 38) : به نصرت دین حق و رعایت مناظم خلق مؤکد شود. (کلیله و دمنه ایضاً ص 23). در معرفت کارها و شناخت مناظم آن رای صائب و فکرت ثاقب روزی کرد. (کلیله ایضاً ص 29). مجموعی سازند مشتمل برمناظم حال و مآل و مصالح معاش و معاد. (کلیله ایضاًص 39). طرازندۀ مناظم ملت و نوازندۀ اعاظم امت... (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 329). از برای مصالح معاد و مناظم معاش... انبیا را بعث کرد. (سندبادنامه ص 3). مناظم عباد... متفرق گردد. (سندبادنامه ص 5). از بهر مناظم کار عالم و مجاری احوال عالمیان. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 98). مناظم دوام ملک بر وفق مراد چون توان داشت ؟ (مرزبان نامه ایضاً ص 181). در حفظ مناظم حال و ضبط مصالح مآل... اعتماد حاصل آمد. (مرزبان نامه ایضاً ص 40). زنگ حزن و ملال از مرآت جنان ناظمان مناظم فضل و کمال بزداید. (حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 2)
لغت نامه دهخدا

مناظر

مناظر
جمع منظره، چشم اندازها دور نما ها دیده بان ها نگر گوی، همانند هم نما جمع منظر یا مناظر و مرا یا. علمی است که اشیا خارجی مشهود چشم را بر روی یک صفحه یا یک سطح منحنی نمایش می دهد توضیح دانشی است که مبنای آن بر پایه دخول بعد سوم در نقاشی است. بیاری این علم نقاشی توانسته است طبیعت را آن چنانکه در واقع وجود دارد مجسم کند. اساس مناظر و مرایا آنست که هر چه شکل از قسمت مقدم تصویر دورتر باشد کوچکتر خواهد بود. برای این کار در هر تصویر نقطه ای بنام} نقطه نظر {یا} نقطه دید {فرض میشود که اگر از هر قسمت صحنه تصویری بر آن بیفکنیم سایه تصویر صفر میشود. بیاری این علم میتوان بین اشکال و بین اجزای اشکال نیز تناسب ایجاد نمود. مجادله کننده مباحثه کننده، همانند شبیه، جمع مناظرین
فرهنگ لغت هوشیار

منتظم

منتظم
سهمانیده، در رشته به رشته کشیده، سهمانگاه نظم یافته، مروارید برشته کشیده، جایی که در آن چیزها را منظم و مرتب کنند
فرهنگ لغت هوشیار