- مناقشه
- با هم ستیزه و گفتگو کردن، ستیزگی
معنی مناقشه - جستجوی لغت در جدول جو
- مناقشه
- مناقشه و مناقشت در فارسی: خویسه هم آوای هریسه مجادله کردن ستیزه کردن، سختگیری کردن بر کسی (مخصوصا در محاسبه)، مجادله ستیزه، سختگیری، جمع مناقشات
- مناقشه ((مُ قَ شَ یا ق ش))
- ستیزگی، خصومت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ارزان خرید
با هم رقابت کردن در کم کردن قیمت چیزی، کم کردن
با یکدیگر سخن گفتن، برای یکدیگر حکایت و روایت آوردن
گفتن حرفی که خلاف گفتۀ اولی خود شخص باشد، خلاف گویی کردن
مناقلت در فارسی: همسخنی هم پیالگی با یکدیگر سخن گفتن
مناقضت در فارسی: نا ساز گروی، نا ساز گویی مخالفت کردن سخن بر خلاف یکدیگر گفتن، خلاف گویی
کم کردن، چیزی را بکمترین قیمت خریدن مقابل مزایده، جمع مناقصات. مناقصه در فارسی: ارزانخرید
مجادله کردن ستیزه کردن، سختگیری کردن بر کسی (مخصوصا در محاسبه)، مجادله ستیزه، سختگیری، جمع مناقشات
شکستن سر سر شکستگی
گفتاورد، گفتمان، همنگری، نگرگویی
ستیز، درگیری
مهرورزی، هم مهری
خصومت کردن، ستیزه کردن
رقابت کردن، هم چشمی کردن
در امری با هم بحث و گفتگو کردن
با کسی عشق ورزیدن، عشق بازی کردن
شاخ زدن به یکدیگر، کنایه از پیکار کردن، نبرد کردن
گل گوشی از گیاهان
مونث متناقض
مخادشه و مخادشت در فارسی خراش، به ناخن خراشیدن خراشیدن یکدیگر را بناخنها، خراش
مراقبه و مراقبت در فارسی هو داری زناوندی نیکاسداری نگهبانی پاسبانی، پاسداشت ورخجاو (کلیدری)، دلپاسی: در سوفیگری مواظبت کردن: ... و در مراقبت حق بلایمه خفق و گفت و گوی لشکر التفات ننماید، نگاهبانی کردن، الف - نگاهداشتن قلب است از بدیها. ب - عبارت از یقین بنده است باینکه خداوند در جمیع احوال عالم برقلب و ضمیر ومطلع بررازهای درونی اوست. البته همین که سالک یقین حاصل کرد باینکه خدا همیشه او را می بیند و بر زوایای درون او واقف و مطلع است مراقب خواطر ناپسندی خواهد بود که قلب را از ذکر خداوند باز میدارد. یا مراقبه (مراقبت) باطن. امتحان و جدان و باطن خود، طلوع کردن رقیب کوکبی افقی از مشرق بهنگامی که این کوکب در مغرب غروب کند، مواظبت، نگاهبانی، یکی از زحافات بیست و دوگانه اشعار عرب که در اشعار فارسی نیز مستعمل است. آنست که سقوط یکی از دو حرف باثبوت دیگر متلازمان باشند یعنی دو حرف نه باهم ساقط شوند و نه با هم ثابت باشند و این (اسم را) از مراقبت کواکب افقی گرفته اند. بدانک مراقبت قایم است میان یاء مفاعیلن و نون آن در نوع مسدس از بحر هزج اخرب و خاص درین نوع بعد از مفعول یا مفاعیل آید بسقوط نون یا مفاعلن آید بسقوط یا و در مسدس این بهیچ و جه بعد از مفعول مفاعیلن سالم نیاید جمع مراقبات
مساقات در فارسی: دار نبازی از (دار) برابر با درخت و هنبازی برابر با (شرکت)
معاقبه و معاقبت در فارسی: کیفر دادن، از پشت آمدن، پشت کسی نشستن، به پستا سوار شدن (پستا نوبت) سزای عمل بد کسی را دادن عقاب دادن، از پی کسی درآمدن پشت سرکسی سوار شدن، بنوبت سوار شدن، آنست که سقوط دوحرف از و زنی بر سبیل مناوبت باشد اگر یکی بیفتد البته دیگری بر قرار باشد و شاید که هیچ دو ساقط نشوند اما نشاید که هر دو با هم بیفتند و این اسم از مناوبت دو شریک گرفته اند که در سفری یک مرکوب دارند و بنوبت بر نشینند و آنرا در عربیت معاقبت خوانند... بدانک معاقبت است میان یاء و نون مفاعیلن در بحر هزج اگر یاء بیفتد نشاید که نون بیفتد و همچنین معاقبت است میان نون فاعلاتن و الف فاعلن و فاعلاتن دیگر که از پس آن آید
عشقبازی با هم
همزیستی
معاقده و معاقدت در فارسی: پیمان بستن
با یکدیگر فحش دادن و رد و بدل کردن فحش
ملاقات در فارسی: همپرسکی همپرسگی (پژوهشی در اساطیر ایران بهار) دیدار
با یکدیگر سخن گفتن