جدول جو
جدول جو

معنی مناقشه - جستجوی لغت در جدول جو

مناقشه
با هم ستیزه و گفتگو کردن، ستیزگی
تصویری از مناقشه
تصویر مناقشه
فرهنگ فارسی عمید
مناقشه
مناقشه و مناقشت در فارسی: خویسه هم آوای هریسه مجادله کردن ستیزه کردن، سختگیری کردن بر کسی (مخصوصا در محاسبه)، مجادله ستیزه، سختگیری، جمع مناقشات
فرهنگ لغت هوشیار
مناقشه
((مُ قَ شَ یا ق ش))
ستیزگی، خصومت
تصویری از مناقشه
تصویر مناقشه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مناقصه
تصویر مناقصه
ارزان خرید
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مناقصه
تصویر مناقصه
با هم رقابت کردن در کم کردن قیمت چیزی، کم کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مناقله
تصویر مناقله
با یکدیگر سخن گفتن، برای یکدیگر حکایت و روایت آوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مناقضه
تصویر مناقضه
گفتن حرفی که خلاف گفتۀ اولی خود شخص باشد، خلاف گویی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مناقله
تصویر مناقله
مناقلت در فارسی: همسخنی هم پیالگی با یکدیگر سخن گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
مناقضت در فارسی: نا ساز گروی، نا ساز گویی مخالفت کردن سخن بر خلاف یکدیگر گفتن، خلاف گویی
فرهنگ لغت هوشیار
کم کردن، چیزی را بکمترین قیمت خریدن مقابل مزایده، جمع مناقصات. مناقصه در فارسی: ارزانخرید
فرهنگ لغت هوشیار
مجادله کردن ستیزه کردن، سختگیری کردن بر کسی (مخصوصا در محاسبه)، مجادله ستیزه، سختگیری، جمع مناقشات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مناقله
تصویر مناقله
((مُ قَ لَ یا قِ لِ))
به سرعت اسب تاختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مناقضه
تصویر مناقضه
((مُ قَ ضَ یا ض))
مخالفت کردن، سخن برخلاف یکدیگر گفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مناقصه
تصویر مناقصه
((مُ قَ صَ یا ق ص))
کم کردن، با هم رقابت کردن در کم کردن قیمت چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منقشه
تصویر منقشه
شکستن سر سر شکستگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مناظره
تصویر مناظره
گفتاورد، گفتمان، همنگری، نگرگویی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از منازعه
تصویر منازعه
ستیز، درگیری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از معاشقه
تصویر معاشقه
مهرورزی، هم مهری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از منازعه
تصویر منازعه
خصومت کردن، ستیزه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منافسه
تصویر منافسه
رقابت کردن، هم چشمی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مناظره
تصویر مناظره
در امری با هم بحث و گفتگو کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معاشقه
تصویر معاشقه
با کسی عشق ورزیدن، عشق بازی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مناطحه
تصویر مناطحه
شاخ زدن به یکدیگر، کنایه از پیکار کردن، نبرد کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عناقیه
تصویر عناقیه
گل گوشی از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متناقضه
تصویر متناقضه
مونث متناقض
فرهنگ لغت هوشیار
مخادشه و مخادشت در فارسی خراش، به ناخن خراشیدن خراشیدن یکدیگر را بناخنها، خراش
فرهنگ لغت هوشیار
مراقبه و مراقبت در فارسی هو داری زناوندی نیکاسداری نگهبانی پاسبانی، پاسداشت ورخجاو (کلیدری)، دلپاسی: در سوفیگری مواظبت کردن: ... و در مراقبت حق بلایمه خفق و گفت و گوی لشکر التفات ننماید، نگاهبانی کردن، الف - نگاهداشتن قلب است از بدیها. ب - عبارت از یقین بنده است باینکه خداوند در جمیع احوال عالم برقلب و ضمیر ومطلع بررازهای درونی اوست. البته همین که سالک یقین حاصل کرد باینکه خدا همیشه او را می بیند و بر زوایای درون او واقف و مطلع است مراقب خواطر ناپسندی خواهد بود که قلب را از ذکر خداوند باز میدارد. یا مراقبه (مراقبت) باطن. امتحان و جدان و باطن خود، طلوع کردن رقیب کوکبی افقی از مشرق بهنگامی که این کوکب در مغرب غروب کند، مواظبت، نگاهبانی، یکی از زحافات بیست و دوگانه اشعار عرب که در اشعار فارسی نیز مستعمل است. آنست که سقوط یکی از دو حرف باثبوت دیگر متلازمان باشند یعنی دو حرف نه باهم ساقط شوند و نه با هم ثابت باشند و این (اسم را) از مراقبت کواکب افقی گرفته اند. بدانک مراقبت قایم است میان یاء مفاعیلن و نون آن در نوع مسدس از بحر هزج اخرب و خاص درین نوع بعد از مفعول یا مفاعیل آید بسقوط نون یا مفاعلن آید بسقوط یا و در مسدس این بهیچ و جه بعد از مفعول مفاعیلن سالم نیاید جمع مراقبات
فرهنگ لغت هوشیار
مساقات در فارسی: دار نبازی از (دار) برابر با درخت و هنبازی برابر با (شرکت)
فرهنگ لغت هوشیار
معاقبه و معاقبت در فارسی: کیفر دادن، از پشت آمدن، پشت کسی نشستن، به پستا سوار شدن (پستا نوبت) سزای عمل بد کسی را دادن عقاب دادن، از پی کسی درآمدن پشت سرکسی سوار شدن، بنوبت سوار شدن، آنست که سقوط دوحرف از و زنی بر سبیل مناوبت باشد اگر یکی بیفتد البته دیگری بر قرار باشد و شاید که هیچ دو ساقط نشوند اما نشاید که هر دو با هم بیفتند و این اسم از مناوبت دو شریک گرفته اند که در سفری یک مرکوب دارند و بنوبت بر نشینند و آنرا در عربیت معاقبت خوانند... بدانک معاقبت است میان یاء و نون مفاعیلن در بحر هزج اگر یاء بیفتد نشاید که نون بیفتد و همچنین معاقبت است میان نون فاعلاتن و الف فاعلن و فاعلاتن دیگر که از پس آن آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معاشقه
تصویر معاشقه
عشقبازی با هم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معایشه
تصویر معایشه
همزیستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معاقده
تصویر معاقده
معاقده و معاقدت در فارسی: پیمان بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مفاحشه
تصویر مفاحشه
با یکدیگر فحش دادن و رد و بدل کردن فحش
فرهنگ لغت هوشیار
ملاقات در فارسی: همپرسکی همپرسگی (پژوهشی در اساطیر ایران بهار) دیدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مناقلت
تصویر مناقلت
با یکدیگر سخن گفتن
فرهنگ لغت هوشیار