جمع واژۀ منظر. (غیاث) (اقرب الموارد). رجوع به منظر شود، زمینهای بلند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). - علم مناظر، علمی که شناخته شود بوسیلۀ آن کیفیت مقدار اشیا بسبب قرب و بعد آنها از نظر بیننده. (از اقرب الموارد). عبارت است از علمی که از او احوال حاسۀ بصر از جهت کیفیت شعور او به محسوسات او معلوم کنند. (نفایس الفنون). فایدۀ این علم پی بردن به خطای باصره است و به کمک آن مساحت اجرام را از فواصل دور اندازه گیرند. (از کشاف اصطلاحات الفنون). - مناظر و مرایا. رجوع به ترکیب قبل شود: فروع علم ریاضی چند نوع بود چون علم مناظر و مرایا و علم جبر و مقابله... (اخلاق ناصری). ، منظرها و دریچه هایی که در آن نشسته اطراف را می نگرند، رویها. رخسارها. چهره ها، هر جایی که دیده می شود و نگاه شخص بر آن می افتد. رجوع به منظر شود، به لغت مراکش، آیینه. (از ناظم الاطباء)
جَمعِ واژۀ منظر. (غیاث) (اقرب الموارد). رجوع به منظر شود، زمینهای بلند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). - علم مناظر، علمی که شناخته شود بوسیلۀ آن کیفیت مقدار اشیا بسبب قرب و بعد آنها از نظر بیننده. (از اقرب الموارد). عبارت است از علمی که از او احوال حاسۀ بصر از جهت کیفیت شعور او به محسوسات او معلوم کنند. (نفایس الفنون). فایدۀ این علم پی بردن به خطای باصره است و به کمک آن مساحت اجرام را از فواصل دور اندازه گیرند. (از کشاف اصطلاحات الفنون). - مناظر و مرایا. رجوع به ترکیب قبل شود: فروع علم ریاضی چند نوع بود چون علم مناظر و مرایا و علم جبر و مقابله... (اخلاق ناصری). ، منظرها و دریچه هایی که در آن نشسته اطراف را می نگرند، رویها. رخسارها. چهره ها، هر جایی که دیده می شود و نگاه شخص بر آن می افتد. رجوع به منظر شود، به لغت مراکش، آیینه. (از ناظم الاطباء)
جمع منظره، چشم اندازها دور نما ها دیده بان ها نگر گوی، همانند هم نما جمع منظر یا مناظر و مرا یا. علمی است که اشیا خارجی مشهود چشم را بر روی یک صفحه یا یک سطح منحنی نمایش می دهد توضیح دانشی است که مبنای آن بر پایه دخول بعد سوم در نقاشی است. بیاری این علم نقاشی توانسته است طبیعت را آن چنانکه در واقع وجود دارد مجسم کند. اساس مناظر و مرایا آنست که هر چه شکل از قسمت مقدم تصویر دورتر باشد کوچکتر خواهد بود. برای این کار در هر تصویر نقطه ای بنام} نقطه نظر {یا} نقطه دید {فرض میشود که اگر از هر قسمت صحنه تصویری بر آن بیفکنیم سایه تصویر صفر میشود. بیاری این علم میتوان بین اشکال و بین اجزای اشکال نیز تناسب ایجاد نمود. مجادله کننده مباحثه کننده، همانند شبیه، جمع مناظرین
جمع منظره، چشم اندازها دور نما ها دیده بان ها نگر گوی، همانند هم نما جمع منظر یا مناظر و مرا یا. علمی است که اشیا خارجی مشهود چشم را بر روی یک صفحه یا یک سطح منحنی نمایش می دهد توضیح دانشی است که مبنای آن بر پایه دخول بعد سوم در نقاشی است. بیاری این علم نقاشی توانسته است طبیعت را آن چنانکه در واقع وجود دارد مجسم کند. اساس مناظر و مرایا آنست که هر چه شکل از قسمت مقدم تصویر دورتر باشد کوچکتر خواهد بود. برای این کار در هر تصویر نقطه ای بنام} نقطه نظر {یا} نقطه دید {فرض میشود که اگر از هر قسمت صحنه تصویری بر آن بیفکنیم سایه تصویر صفر میشود. بیاری این علم میتوان بین اشکال و بین اجزای اشکال نیز تناسب ایجاد نمود. مجادله کننده مباحثه کننده، همانند شبیه، جمع مناظرین
با هم نظر کردن یعنی فکر کردن در حقیقت و ماهیت چیزی. با هم بحث کردن. (غیاث). مجادله و نزاع با همدیگر و بحث با یکدیگر در حقیقت و ماهیت چیزی. (ناظم الاطباء). مناظره. با هم جواب و سؤال کردن. مباحثه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : افشین با بودلف در مناظره و سیاف منتظر که بگوید تا سرش بیندازد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 171). با قدرخان سخن عقد و عهد گفته آمده است و رسولان رفته اند و در مناظره اند. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 284). پس از مناظرۀ بسیار قرار گرفت که امیر بر جانب بست رود. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 512). دو سه روز در این مناظره بودند تا با رسولان قرار گرفت جواب نامه و پیغام بدادند. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 515). اندر مناظره سخن سرد از او مگیر زیرا که نیست جز سخن سرد آلتش. ناصرخسرو. بر اسب معانی و معالی در دشت مناظره سوارم. ناصرخسرو. گر نه بره نه گرگ نیی بر در امیر چونی جواب راست بده بی مناظره. ناصرخسرو. در راه دین همه جنگ و مناظره است با نفس و با شیطان. (کیمیای سعادت چ احمد آرام ص 754). در این مناظره بودیم کز سپهر کبود زدوده طلعت بنمود چشمۀ روشن. مسعودسعد. گه مناظره هر فاضلی که سرورتر ز شرم پیش تو سر در شکم کشد چو کشف. عبدالواسع جبلی (دیوان چ صفا ج 1 ص 227). ای آنکه بر سخای تو هرکس سؤال کرد آمد نعم جواب و نیامد مناظره. سوزنی. اگر شما را اتفاق مناظره باشد وفور علم او و قصور جهل تو پیدا آید. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 92). اکنون چون چنین می خواهی ساخته باش این مناظره و منافره را. (مرزبان نامه ایضاً ص 95). گه مناظره با کوه اگر سخن رانی ز اعتراض تو مفحم شود معید صدا. کمال الدین اسماعیل (دیوان چ حسین بحرالعلومی ص 207). جماعتی باشند که مسائل علوم را، جمع و حفظ کنند و در اثنای محاوره و مناظره... بر وجهی ایراد کنند که مستمعان تعجب نمایند. (اخلاق ناصری). اگر در مناظره و محاورات طرف خصم را رجحان یابد انصاف بدهد. (اخلاق ناصری). عالمی را مناظره افتاد با یکی از ملاحده. (گلستان). با درویش بچه ای مناظره درپیوسته. (گلستان). آنچه حقیقت حال است سر قدر به بحث و مناظره و تحریر مکشوف نشود. (مصباح الهدایه چ همایی ص 35). رجوع به مدخل قبل و معنی بعد شود. - مناظره رفتن، مناظره واقع شدن. مباحثه اتفاق افتادن: به جای خویش بیارم حدیث این رسولان که چون به کاشغر رسیدند... و مناظره که رفت. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 218). با وی مناظرۀ مال می رفت. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 368). زمانی در این باب مناظره رفت. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 482). نامه ها آوردند به مناظره در هر بابی که رفت و جوابها رفت تا بر چیزی قرار گرفت. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 492). به محضر دانشوران... میان ما مناظره رود. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 94). - مناظره کردن، بحث و گفتگو کردن. مباحثه کردن مجادله کردن: مناظره کرد، چنانکه بغراخان گفت: همه مناظره و کار بوحنیفه می آرد و همگان اقرار دادند. (تاریخ بیهقی چ فیاض 529). مناظره ای که باید کرد بی محابا بکنی. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 211). بوالحسن عبدالجلیل با وی مناظرۀ درشت کرد در هرات، چنانکه وی بگریست. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 635). اگر خواهی بر دلت جراحتی نرسد که به مرهم به نشود با هیچ نادان مناظره مکن. (قابوسنامه). هیچ چیز دوستی را چنان تباه نکند که مناظره کردن. (کیمیای سعادت). استاد ابوبکر که در هر باب مقتدی بود با او مناظره کرد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 400). می گوید من با هرکه مناظره کنم از من کم آید. (المعجم چ دانشگاه ص 458). گفت... کدام شخص است که در کار ادیان و ملک مناظره کند و سخن از من بازنگیرد. (جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 53). ، نام علمی که در آن قوانین مباحثه مندرج است. (غیاث). مناظره نظر است به بصیرت از جانب مستدل وسائل در نسبت واقعه میان دو چیز از برای اظهار صواب و نظر را به بصیرت قید کردیم چه نظر به چند معنی دیگر آمده است، اول به معنی... و قید اظهار صواب زیاده کردیم تا مجادله و مغالطه بیرون رود چه این هر دو از برای الزام خصم اند و لاغیر. و اگر خواهند مناظره همه را شامل بود قید الزام خصم در تعریف او زیاده کنند و دلیل آن است که از علم بدو علم به چیزی دیگر لازم می آید اثباتاً او نفیاً و مراد به علم اعتقادی است جازم ثابت مطابق واقع و مراد به لزوم، لزوم است به معنی اعم سواء کان بغیر واسطه کالشکل الاول او بواسطه کیفیه الاشکال. و قید اثبات و نفی جهت آن زیاده کردیم تا قول شارح بیرون رود ودلیل یا عقلی محض بود، چنانکه العالم متغیر و کل متغیر حادث. یا نقلی محض، چنانکه الکافر عاص و کل عاص مستحق للعقاب. یا مرکب از عقلی و نقلی چنانکه الخمر مسکر و کل مسکر حرام و سایر ادلۀ سمعیه... (از نفایس الفنون، قسم در علوم اواخر مقاله دوم در علوم شرعی فن هفتم علم خلاف ص 137). مناظره عبارت از توجه متخاصمین در اثبات نظر خود در مورد حکمی از احکام و نسبتی از نسبتها برای اظهار و روشن کردن حق و صواب است. وبالاخره مناظره بحث باشد در مسائل مختلف فیه و ایراد نظیر بالنظیر و مقابل بالمقابل و آن یا مأخوذ از نظیر است و یا از نظر است و یا به معنی توجه نفس است در معقولات یا به معنی مقابله است. (فرهنگ علوم عقلی سجادی). رجوع به نفایس الفنون شود
با هم نظر کردن یعنی فکر کردن در حقیقت و ماهیت چیزی. با هم بحث کردن. (غیاث). مجادله و نزاع با همدیگر و بحث با یکدیگر در حقیقت و ماهیت چیزی. (ناظم الاطباء). مناظره. با هم جواب و سؤال کردن. مباحثه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : افشین با بودلف در مناظره و سیاف منتظر که بگوید تا سرش بیندازد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 171). با قدرخان سخن عقد و عهد گفته آمده است و رسولان رفته اند و در مناظره اند. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 284). پس از مناظرۀ بسیار قرار گرفت که امیر بر جانب بست رود. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 512). دو سه روز در این مناظره بودند تا با رسولان قرار گرفت جواب نامه و پیغام بدادند. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 515). اندر مناظره سخن سرد از او مگیر زیرا که نیست جز سخن سرد آلتش. ناصرخسرو. بر اسب معانی و معالی در دشت مناظره سوارم. ناصرخسرو. گر نه بره نه گرگ نیی بر در امیر چونی جواب راست بده بی مناظره. ناصرخسرو. در راه دین همه جنگ و مناظره است با نفس و با شیطان. (کیمیای سعادت چ احمد آرام ص 754). در این مناظره بودیم کز سپهر کبود زدوده طلعت بنمود چشمۀ روشن. مسعودسعد. گه مناظره هر فاضلی که سرورتر ز شرم پیش تو سر در شکم کشد چو کشف. عبدالواسع جبلی (دیوان چ صفا ج 1 ص 227). ای آنکه بر سخای تو هرکس سؤال کرد آمد نعم جواب و نیامد مناظره. سوزنی. اگر شما را اتفاق مناظره باشد وفور علم او و قصور جهل تو پیدا آید. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 92). اکنون چون چنین می خواهی ساخته باش این مناظره و منافره را. (مرزبان نامه ایضاً ص 95). گه مناظره با کوه اگر سخن رانی ز اعتراض تو مفحم شود معید صدا. کمال الدین اسماعیل (دیوان چ حسین بحرالعلومی ص 207). جماعتی باشند که مسائل علوم را، جمع و حفظ کنند و در اثنای محاوره و مناظره... بر وجهی ایراد کنند که مستمعان تعجب نمایند. (اخلاق ناصری). اگر در مناظره و محاورات طرف خصم را رجحان یابد انصاف بدهد. (اخلاق ناصری). عالمی را مناظره افتاد با یکی از ملاحده. (گلستان). با درویش بچه ای مناظره درپیوسته. (گلستان). آنچه حقیقت حال است سر قدر به بحث و مناظره و تحریر مکشوف نشود. (مصباح الهدایه چ همایی ص 35). رجوع به مدخل قبل و معنی بعد شود. - مناظره رفتن، مناظره واقع شدن. مباحثه اتفاق افتادن: به جای خویش بیارم حدیث این رسولان که چون به کاشغر رسیدند... و مناظره که رفت. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 218). با وی مناظرۀ مال می رفت. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 368). زمانی در این باب مناظره رفت. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 482). نامه ها آوردند به مناظره در هر بابی که رفت و جوابها رفت تا بر چیزی قرار گرفت. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 492). به محضر دانشوران... میان ما مناظره رود. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 94). - مناظره کردن، بحث و گفتگو کردن. مباحثه کردن مجادله کردن: مناظره کرد، چنانکه بغراخان گفت: همه مناظره و کار بوحنیفه می آرد و همگان اقرار دادند. (تاریخ بیهقی چ فیاض 529). مناظره ای که باید کرد بی محابا بکنی. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 211). بوالحسن عبدالجلیل با وی مناظرۀ درشت کرد در هرات، چنانکه وی بگریست. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 635). اگر خواهی بر دلت جراحتی نرسد که به مرهم به نشود با هیچ نادان مناظره مکن. (قابوسنامه). هیچ چیز دوستی را چنان تباه نکند که مناظره کردن. (کیمیای سعادت). استاد ابوبکر که در هر باب مقتدی بود با او مناظره کرد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 400). می گوید من با هرکه مناظره کنم از من کم آید. (المعجم چ دانشگاه ص 458). گفت... کدام شخص است که در کار ادیان و ملک مناظره کند و سخن از من بازنگیرد. (جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 53). ، نام علمی که در آن قوانین مباحثه مندرج است. (غیاث). مناظره نظر است به بصیرت از جانب مستدل وسائل در نسبت واقعه میان دو چیز از برای اظهار صواب و نظر را به بصیرت قید کردیم چه نظر به چند معنی دیگر آمده است، اول به معنی... و قید اظهار صواب زیاده کردیم تا مجادله و مغالطه بیرون رود چه این هر دو از برای الزام خصم اند و لاغیر. و اگر خواهند مناظره همه را شامل بود قید الزام خصم در تعریف او زیاده کنند و دلیل آن است که از علم بدو علم به چیزی دیگر لازم می آید اثباتاً او نفیاً و مراد به علم اعتقادی است جازم ثابت مطابق واقع و مراد به لزوم، لزوم است به معنی اعم سواء کان بغیر واسطه کالشکل الاول او بواسطه کیفیه الاشکال. و قید اثبات و نفی جهت آن زیاده کردیم تا قول شارح بیرون رود ودلیل یا عقلی محض بود، چنانکه العالم متغیر و کل متغیر حادث. یا نقلی محض، چنانکه الکافر عاص و کل عاص مستحق للعقاب. یا مرکب از عقلی و نقلی چنانکه الخمر مسکر و کل مسکر حرام و سایر ادلۀ سمعیه... (از نفایس الفنون، قسم در علوم اواخر مقاله دوم در علوم شرعی فن هفتم علم خلاف ص 137). مناظره عبارت از توجه متخاصمین در اثبات نظر خود در مورد حکمی از احکام و نسبتی از نسبتها برای اظهار و روشن کردن حق و صواب است. وبالاخره مناظره بحث باشد در مسائل مختلف فیه و ایراد نظیر بالنظیر و مقابل بالمقابل و آن یا مأخوذ از نظیر است و یا از نظر است و یا به معنی توجه نفس است در معقولات یا به معنی مقابله است. (فرهنگ علوم عقلی سجادی). رجوع به نفایس الفنون شود
مانستن با کسی. (منتهی الارب) (آنندراج). نظیر کسی یا چیزی گردیدن. (از اقرب الموارد). مانند گردیدن. (از ناظم الاطباء) ، یکی را نظیر دیگری گردانیدن و منه قول الزهری: لا تناظر بکتاب اﷲ و لابکلام رسول اﷲ، ای لاتجعل نظیراً لهما، جدال کردن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). جدال و نزاع نمودن. (از ناظم الاطباء). رجوع به مناظره شود. - علم المناظره، علمی که بدان شناخته گردد آداب طرق اثبات مطلوب و نفی آن یا نفی دلیل آن با خصم. (از اقرب الموارد) (از کشاف اصطلاحات الفنون)
مانستن با کسی. (منتهی الارب) (آنندراج). نظیر کسی یا چیزی گردیدن. (از اقرب الموارد). مانند گردیدن. (از ناظم الاطباء) ، یکی را نظیر دیگری گردانیدن و منه قول الزهری: لا تناظر بکتاب اﷲ و لابکلام رسول اﷲ، ای لاتجعل نظیراً لهما، جدال کردن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). جدال و نزاع نمودن. (از ناظم الاطباء). رجوع به مناظره شود. - علم المناظره، علمی که بدان شناخته گردد آداب طرق اثبات مطلوب و نفی آن یا نفی دلیل آن با خصم. (از اقرب الموارد) (از کشاف اصطلاحات الفنون)
نازنده: به تبار، در فارسی: رماننده داوری کننده با دیگری در حسب و نسب، افتخارکننده، رماننده نافر مقابل ملائم: (دوم قوت جنباننده که بتایید او حیوان بجنبد و بدانچه ملائم اوست میل کند و از آنچه منافر اوست بگریزد) (چهارمقاله. 11)
نازنده: به تبار، در فارسی: رماننده داوری کننده با دیگری در حسب و نسب، افتخارکننده، رماننده نافر مقابل ملائم: (دوم قوت جنباننده که بتایید او حیوان بجنبد و بدانچه ملائم اوست میل کند و از آنچه منافر اوست بگریزد) (چهارمقاله. 11)
چشم داشته شده چیزی که کسی انتظارش را بکشد: (این وعید در حق جهودان باقی است و منتظر) (کشف الاسرار 525: 2) چشم دارنده انتظار کشنده، جمع منتظرین. یا منتظر خدمت. کارمندی که موقتا از کار بر کنار شده و در آن مدت حقوق انتظار خدمت باو دهند (درین صورت وی را منتظر خدمت با حقوق گویند) و یا بهیچوجه حقوقی باو پرداخته نمیشود (درین صورت اورا منتظر خدمت بدون حقوق نامند)، یا منتظر خدمت شدن، موقتا از کار بر کنار شدن کارمند . یا منتظر خدمت کردن کارمندی را موقتا از کار برکنار کردن
چشم داشته شده چیزی که کسی انتظارش را بکشد: (این وعید در حق جهودان باقی است و منتظر) (کشف الاسرار 525: 2) چشم دارنده انتظار کشنده، جمع منتظرین. یا منتظر خدمت. کارمندی که موقتا از کار بر کنار شده و در آن مدت حقوق انتظار خدمت باو دهند (درین صورت وی را منتظر خدمت با حقوق گویند) و یا بهیچوجه حقوقی باو پرداخته نمیشود (درین صورت اورا منتظر خدمت بدون حقوق نامند)، یا منتظر خدمت شدن، موقتا از کار بر کنار شدن کارمند . یا منتظر خدمت کردن کارمندی را موقتا از کار برکنار کردن
مباحثه و مجادله کردن ستیهیدن، مانند شدن، مباحثه و مجادله: (اکنون چون چنین میخواهی ساخته باش این مناظره و منافره رالله) (جوامع الحکایات 97: 1) جمع مناظرات توضیح عبارتست از توجه متخاصمین در اثبات نظر خود در مورد حکمی از احکام و نسبتی از نسبتها برای آشکار کردن حق و صواب
مباحثه و مجادله کردن ستیهیدن، مانند شدن، مباحثه و مجادله: (اکنون چون چنین میخواهی ساخته باش این مناظره و منافره رالله) (جوامع الحکایات 97: 1) جمع مناظرات توضیح عبارتست از توجه متخاصمین در اثبات نظر خود در مورد حکمی از احکام و نسبتی از نسبتها برای آشکار کردن حق و صواب
مناظرت و مناظره در فارسی: نگر گویی برخی این واژه مناظره را با ستیهیدن برابر دانسته اند. مناظره آن است که هر یک از گویندگان نگر خود را در باره چیزی باز می گوید در کاویدن مباحثه و مجادله کردن ستیهیدن، مانند شدن، مباحثه و مجادله: (اکنون چون چنین میخواهی ساخته باش این مناظره و منافره رالله) (جوامع الحکایات 97: 1) جمع مناظرات توضیح عبارتست از توجه متخاصمین در اثبات نظر خود در مورد حکمی از احکام و نسبتی از نسبتها برای آشکار کردن حق و صواب
مناظرت و مناظره در فارسی: نگر گویی برخی این واژه مناظره را با ستیهیدن برابر دانسته اند. مناظره آن است که هر یک از گویندگان نگر خود را در باره چیزی باز می گوید در کاویدن مباحثه و مجادله کردن ستیهیدن، مانند شدن، مباحثه و مجادله: (اکنون چون چنین میخواهی ساخته باش این مناظره و منافره رالله) (جوامع الحکایات 97: 1) جمع مناظرات توضیح عبارتست از توجه متخاصمین در اثبات نظر خود در مورد حکمی از احکام و نسبتی از نسبتها برای آشکار کردن حق و صواب